part

part³



اون شب بارون نمی‌اومد.
هوا خشک و سرد بود.
تو از کلاس تقویتی برگشتی. گوشی‌ت شارژ نداشت. خیابون خلوت بود. مثل همیشه، سریع راه می‌رفتی…
ولی احساس کردی یکی پشتته.

چرخیدی، چیزی ندیدی. اما صدای گام‌ها ادامه داشت.
سریع‌تر رفتی. قلبت تند می‌زد.
و بعد... همه‌چی تار شد.


---

چشمهاتو که باز کردی، تاریکی دور و برت بود. یه لامپ بالای سرت، زرد و ضعیف روشن بود.
دست‌هات به صندلی بسته شده بود. نفس‌هات سنگین…
– «بیدار شدی؟»

صداش. آروم. اما لرزوننده.
– «فکر نمی‌کردم اینقدر آسون باشه. ولی خب… تو همیشه قابل پیش‌بینی بودی.»

تو وحشت‌زده بهش نگاه کردی.
– «دیوونه‌ای! ولم کن!»

– «نه. چون این‌جا، دیگه کسی نیست وسطمون بپره. نه دوستات، نه اون پسره، نه خانوادت… فقط تویی و من.»

تو تکون خوردی. فریاد زدی.
– «لینو داری چی‌کار می‌کنی؟ منو زندانی کردی! تو مریضی!»

اون بهت نزدیک شد. دستش رو روی صورتت کشید.
– «آره. مریض توام، آیلین. همیشه بودم. هر لحظه‌ای که یه نفر بهت نگاه کرد و خونم جوش اومد… هر شب لعنتی‌ای که نبودی و نمی‌تونستم بخوابم…
فکر می‌کنی اینا سالم بود؟ نه. ولی عشق سالم نیست. عشق یه آتیشه.»

تو با تمام قدرتت گفتی:
– «این اسمش عشق نیست. این اسمش شکنجه‌ست.»

اون عقب رفت. چند لحظه ساکت موند. بعد یه چیزی از جیبش درآورد… گردنبندی که زمانی مال تو بود.
– «من فقط می‌خواستم دوباره باهام حرف بزنی. یه بار دیگه… فقط یه بار دیگه بگی که هنوز یه کم برات مهمم. ولی دیدم نه. پس مجبور شدم.»

تو سرت رو پایین انداختی. اشک‌هات بی‌صدا می‌ریخت.

و اون لحظه… صدای یه ماشین اومد.
در انباری باز شد.
پلیس؟ نه. یه نفر دیگه.

چانبین. دوست مشترک‌تون.

اون داد زد:
– «مینهو عقب بکش! آیلین... آیلین صبر کن!»

مینهو خشکش زد.
تو فریاد زدی:
– «کمکم کن!»

و اون لحظه...
همه‌چی بهم ریخت.

چانبین به سمت لینو دوید. زدش کنار.
طناب‌هاتو باز کرد.
تو بی‌حال بودی. افتادی تو بغلش.

مینهو گوشه‌ای ایستاده بود. نگاهش پر از خشونت… اما این‌بار، غم هم توش بود.

لب زد:
– «تو رو از همه‌ی دنیا دزدیدم، ولی از خودت نه... تو دیگه مال من نیستی، آیلین.»

و عقب زفت
دیدگاه ها (۰)

part⁴پایانیچند ماه گذشت.تو حالت بهتر شده بود، ولی ته دلت هنو...

part¹صدای موزیک از هدفون توی گوشم پیچیده بود. نگاهم به صفحه‌...

part²– «ولم کن لینو!»چشماش قرمز شد. همون خشم آشنا. همون خشمی...

بارون م‌نرم روی شیشه‌های کلاس می‌زد. همه بچه‌ها تو حال خودشو...

چندپارتی☆p.2سرت به یک طرف پرت شد و چند ثانیه فقط زنگ گوش هات...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط