نامارباب عمارت

نام:ارباب عمارت
PART:8

تهیونگ:آجوما میتونم درباره یک مسئله ای باهات صحبت کنم
آجوما:درباره چی؟
تهیونگ:میشه بریم داخل حیاط؟
آجوما:آره بریم

با آجوما رفتیم داخل حیاط

تهیونگ:آجوما راستش احساس میکنم که ا.ت رو دوست دارم
آجوما:چ.چی واقعا؟ (خوشحال)
تهیونگ:آره ولی نمیدونم چجوری بهش اعتراف کنم
آجوما:به نظر من ببرش جنگل و اونجا بهش اعتراف کن
تهیونگ :آره فکر خوبیه فردا بهش میگم بریم جنگل وقتی رسیدیم اونجا بهش اعتراف میکنم
آجوما:بیا بریم داخل هوا کم کم داره سرد میشه بیا بریم بخوابیم
تهیونگ:باشه

رفتیم داخل و منم رفتم داخل اتاقم و خوابیدم

ویو صبح ا.ت
از خواب بیدار شدم و دست و صورتم رو شستم و لباسم رو پوشیدم رفتم پایین که صبحانه رو آماده کنم رفتم داخل آشپز خونه

ا.ت:صبح بخیر آجوما
آجوما:صبح توهم بخیر
ا.ت:داری چی درست میکنی آجوما؟
آجوما:پنکیک درست میکنم
ا.ت:بزار منم کمک کنم

رفتم کمک آجوما و پنکیک هارو آماده کردیم
دیدم ارباب اومد پایین

تهیونگ:صبح بخیر آجوما(لبخند)
آجوما:صبح بخیر تهیونگ(لبخند)
تهیونگ:صبح بخیر ا.ت(لبخند)
ا.ت:صبح شما هم بخیر ارباب(لبخند)

ارباب نشست پشت میز و شروع به خوردن صبحانه کرد احساس میکنم ارباب مهربون شده باهام عجیبه دیروز که باهام سرد بود یعنی چیشده که باهام مهربون شده؟
ارباب صبحانش رو تموم کرد و اومد سمتم

تهیونگ:ا.ت برو خودت رو آماده کن میخوایم بریم بیرون
ا.ت:چ.چشم(تعجب)

رفتم بالا و یک لباس پوشیدم و اومدم پایین
در خونه رو باز کردم دیدم ارباب کنار ماشین وایساده
ویو تهیونگ

.............ادامه دارد
(شرایط پارت بعدی:۲۰ لایک💕)
دیدگاه ها (۱۱)

نام:ارباب عمارت PART:9 ویو تهیونگ وقتی ا.ت...

نام:ارباب عمارت PART:10توی اتاقم بودم که آجوما اومد داخلآجوم...

سناریو نام سناریو:وقتی بچتون رو به گریه میندازینامجون:در حال...

نام:ارباب عمارت PART:7که دیدم یکی اومد داخل آجوما بودا.ت:آجو...

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط