نام:ارباب عمارت
نام:ارباب عمارت
PART:7
که دیدم یکی اومد داخل آجوما بود
ا.ت:آجوما چیشد؟(نگران)
آجوما:نقشمون گرفت تو الان میتونی بیای بیرون(خوشحال)
ا.ت:وایییی ممنونم آجوما(خوشحال)
آجوما:بیا کمکت کنم بلندشی ببرمت توی اتاقت تا زخماتو ببندم
ا.ت:باشه
با کمک آجوما بلند شدم و از زیرزمین رفتیم بیرون و من رو برد داخل اتاقم و شروع به بستن زخمام کرد
۲۰دقیقه بعد
آجوما:خب تموم شد الانم دراز بکش تا من برم برات سوپ درست کنم
ا.ت:باشه
آجوما رفت بیرون منم گوشیم رو برداشتم و یکم رفتم تو اینستا تا خودم رو سرگرم کنم
ویو تهیونگ
توی پزیرایی نشسته بودم خیلی از کاری که با ا.ت کردم پشیمونم که دیدم آجوما اومد پایین
تهیونگ:آجوما زخم های ا.ت رو بستی؟
آجوما:آره بستم الانم میخوام براش سوم درست کنم
تهیونگ:باشه
۱ساعت بعد
ویو ا.ت
همینجوری داشتم نگاه گوشی میکردم که آجوما اومد داخل
آجوما:بفرما اینم یک سوپ خوشمزه برای ا.ت
ا.ت:ممنون آجوما(لبخند)
شروع به خوردن سوم کردم
آجوما:ا.ت عزیزم یک سری کارا مونده که باید انجام بدم من میرم پایین سوپت که تموم شد صدام کن تا بیام ظرف رو ببرم
ا.ت:باشه
آجوما:از اتاقم رفت بیرون و منم شروع کردم به خوردن بقیه سوپ
ویو ۱۰ دقیقه بعد
سوپم تموم شد خودم میرم ظرف رو میبرم پایین چون آجوما کار داره از تختم بلند شدم و رفتم پایین دیدم ارباب نشسته و داره تلویزیون نگاه میکنه رفتم توی آشپز خونه پیش آجوما
ا.ت:آجوما ظرف هارو آوردم
آجوما:چرا از تختت بلند شدی مگه نگفتم صدام کن
ا.ت:نمیخواستم زحمت بدم گفتم خودم میارم و آبی هم میخورم
آجوما:باشه
رفتم سمت یخچال آب برداشتم و خوردم از آشپز خونه که اومدم بیرون دیدم ار باب پاشد و اومد سمتم
(کل خرف های تهیونگ با سردیه)
تهیونگ:بهتری؟
ا.ت:بله ارباب
تهیونگ:ببخشید
ا.ت:بخاطر چی؟
تهیونگ:اینکه زدمت
ا.ت:ارباب این چه حرفیه یک سوءتفاهم بوده حل شده دیگه
تهیونگ:ولی بازم ببخشید
ارباب نزاشت حرفی بزنم و رفت توی اتاقش
آجوما:ا.ت این اولین باریه که میبینم ارباب داره از کسی معذرت خواهی میکنه(تعجب)
ا.ت:چی؟واقعا؟
آجوما:آره
بیخیالش شدم و رفتم توی اتاقم
ویو تهیونگ
داشتم نگاه تلویزیون میکردم که دیدم صدای ا.ت از آشپز خونه میاد دیدم اومد بیرون وقتی دیدمش قلبم تند زد پاشدم رفتم سمتش
(همون حرفایی که ویو ا.ت میزنن)
ویو داخل اتاق
من چمه چرا قلبم تند میزنه؟یعنی عاشقش شدم؟نه بابا پرا باید عاشق ا.ت بشم ولی باید با آجونا دربارش حرف بزنم
ویو شب
(بچه ها بقیه روز اتفاق خاصی نیوفتاد)
رفتم پیش آجوما
تهیونگ:
....ادامه دارد
(ببخشید که دیرگذاشتیم💕)
(شرایط پارت بعدی:۱۸ لایک❤️🔥)
PART:7
که دیدم یکی اومد داخل آجوما بود
ا.ت:آجوما چیشد؟(نگران)
آجوما:نقشمون گرفت تو الان میتونی بیای بیرون(خوشحال)
ا.ت:وایییی ممنونم آجوما(خوشحال)
آجوما:بیا کمکت کنم بلندشی ببرمت توی اتاقت تا زخماتو ببندم
ا.ت:باشه
با کمک آجوما بلند شدم و از زیرزمین رفتیم بیرون و من رو برد داخل اتاقم و شروع به بستن زخمام کرد
۲۰دقیقه بعد
آجوما:خب تموم شد الانم دراز بکش تا من برم برات سوپ درست کنم
ا.ت:باشه
آجوما رفت بیرون منم گوشیم رو برداشتم و یکم رفتم تو اینستا تا خودم رو سرگرم کنم
ویو تهیونگ
توی پزیرایی نشسته بودم خیلی از کاری که با ا.ت کردم پشیمونم که دیدم آجوما اومد پایین
تهیونگ:آجوما زخم های ا.ت رو بستی؟
آجوما:آره بستم الانم میخوام براش سوم درست کنم
تهیونگ:باشه
۱ساعت بعد
ویو ا.ت
همینجوری داشتم نگاه گوشی میکردم که آجوما اومد داخل
آجوما:بفرما اینم یک سوپ خوشمزه برای ا.ت
ا.ت:ممنون آجوما(لبخند)
شروع به خوردن سوم کردم
آجوما:ا.ت عزیزم یک سری کارا مونده که باید انجام بدم من میرم پایین سوپت که تموم شد صدام کن تا بیام ظرف رو ببرم
ا.ت:باشه
آجوما:از اتاقم رفت بیرون و منم شروع کردم به خوردن بقیه سوپ
ویو ۱۰ دقیقه بعد
سوپم تموم شد خودم میرم ظرف رو میبرم پایین چون آجوما کار داره از تختم بلند شدم و رفتم پایین دیدم ارباب نشسته و داره تلویزیون نگاه میکنه رفتم توی آشپز خونه پیش آجوما
ا.ت:آجوما ظرف هارو آوردم
آجوما:چرا از تختت بلند شدی مگه نگفتم صدام کن
ا.ت:نمیخواستم زحمت بدم گفتم خودم میارم و آبی هم میخورم
آجوما:باشه
رفتم سمت یخچال آب برداشتم و خوردم از آشپز خونه که اومدم بیرون دیدم ار باب پاشد و اومد سمتم
(کل خرف های تهیونگ با سردیه)
تهیونگ:بهتری؟
ا.ت:بله ارباب
تهیونگ:ببخشید
ا.ت:بخاطر چی؟
تهیونگ:اینکه زدمت
ا.ت:ارباب این چه حرفیه یک سوءتفاهم بوده حل شده دیگه
تهیونگ:ولی بازم ببخشید
ارباب نزاشت حرفی بزنم و رفت توی اتاقش
آجوما:ا.ت این اولین باریه که میبینم ارباب داره از کسی معذرت خواهی میکنه(تعجب)
ا.ت:چی؟واقعا؟
آجوما:آره
بیخیالش شدم و رفتم توی اتاقم
ویو تهیونگ
داشتم نگاه تلویزیون میکردم که دیدم صدای ا.ت از آشپز خونه میاد دیدم اومد بیرون وقتی دیدمش قلبم تند زد پاشدم رفتم سمتش
(همون حرفایی که ویو ا.ت میزنن)
ویو داخل اتاق
من چمه چرا قلبم تند میزنه؟یعنی عاشقش شدم؟نه بابا پرا باید عاشق ا.ت بشم ولی باید با آجونا دربارش حرف بزنم
ویو شب
(بچه ها بقیه روز اتفاق خاصی نیوفتاد)
رفتم پیش آجوما
تهیونگ:
....ادامه دارد
(ببخشید که دیرگذاشتیم💕)
(شرایط پارت بعدی:۱۸ لایک❤️🔥)
۱.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.