نامارباب عمارت
نام:ارباب عمارت
PART:10
توی اتاقم بودم که آجوما اومد داخل
آجوما:ا.ت زود باش برو حموم یکی دو ساعت دیگه آرایشگرها میان
ا.ت:باشه الان میرم
حولم رو برداشتم و رفتم حموم
ویو بعد حموم
از حموم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و منتظر آرایشگرها موندم بعد از ۵ دقیقه دیدم در اتاق زده شد
ا.ت:بفرمایید
دیدم دوتا دختر اومدن داخل
دختر۱:سلام خانم
دختر۲:سلام خانم
ا.ت:سلام
شروع به آرایش کردنم کردن یکی داشت آرایشم میکرد یکی داشت موهام رو درست میکرد آرایشم تموم شد و اون دوتا دختر رفتن و منم با کمک آجوما لباس عروسم رو پوشیدم و رفتم از خونه بیرون راننده در رو برام باز کرد و سوار ماشین شدم و رفتیم به سمت تالار
...................
رسیدیم به تالار رفتم داخل همه داشتن حرف میزدن که با ورود من ساکت شدن تهیونگ رو دیدم که وایساده و بهم خیره شده
ویو تهیونگ
وقتی ا.ت رو دیدم مهوش شدم اومد کنارم وایساد
(خب عروسی تموم میشه و میرن خونه)
ویو ا.ت
من و تهیونگ رفتیم داخل اتاق لباسمون رو عوض کردیم و خوابیدیم
ویو صبح
از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ خوابه یک بوس رو پیشونیش زدم و از جام بلند شدم و رفتم پایین توی آشپز خونه شروع کردم به درست کردن صبحانه که دیدم آجوما اومد
ا.ت:سلام آجوما صبح بخیر
آجوما:سلام عزیزم صبح بخیر
آجوما:چرا توداری صبحانه درست میکنی بزار من درست کنم
ا.ت:نه آجوما بزار خودم درست کنم برو بشین الاناست که حاظر بشه
آجوما:باشه هرجور راحتی
آجوما رفت نشست و منم دنباله کارارو کردم
................................
درست کردن صبحانه تموم شد
آجوما:ا.ت بزار من میز رو بچینیم تو برو تهیونگ رو بیدار کن که صبحانش رو بخوره و بره سر کار
ا.ت:باشه
به سمت اتاق رفتم در اتاق رو باز کردم و رفتم روی تخت کنار تهیونگ نشستم خیلی کیوت خوابیده بود وقتی خوابه خیلی کیوته قند توی دلم آب شد
ا.ت:تهیونگ. تهیونگ بیدار شو
تهیونگ:یک ۵ دقیقه دیگه بیدار میشم(کیوت)
ا.ت:واییی من قربونت برم که اینقدر کیوتی پاشو باید صبحانه بخوری بری سر کار دیرت میشه ها
تهیونگ:باشه(کیوت)
خندیدم و از اتاق رفتم بیرون پیش آجوما نشستم که تهیونگ بعد از چند دقیقه اومد با یک کت و شلوار مشکی صبحانمون رو خوردیم و تهیونگ هم رفت سر کار
ویو مین سو
توی اتاق کارم بودم که دیدم یکی داره در میزنه
مین سو:بیا تو
بادیگارد:سلام ارباب
مین سو:سلام چی شده؟
بادیگار:ارباب راستش فهمیدیم که کیم تهیونگ ازدواج کردن
مین سو:چی ازدواج کرده؟
بادیگارد:بله
مین سو:خوبه بلاخره میتونم بکشمت کیم تهیونگ(خنده)
مین سو:برید و اون دختره رو زیر نظر بگیرید و وقتش که شد اون رو بگیرید و بیارید
بادیگارد:چشم ارباب
ویو ا.ت
شرایط:۲۲ لایک❤️🔥
PART:10
توی اتاقم بودم که آجوما اومد داخل
آجوما:ا.ت زود باش برو حموم یکی دو ساعت دیگه آرایشگرها میان
ا.ت:باشه الان میرم
حولم رو برداشتم و رفتم حموم
ویو بعد حموم
از حموم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و منتظر آرایشگرها موندم بعد از ۵ دقیقه دیدم در اتاق زده شد
ا.ت:بفرمایید
دیدم دوتا دختر اومدن داخل
دختر۱:سلام خانم
دختر۲:سلام خانم
ا.ت:سلام
شروع به آرایش کردنم کردن یکی داشت آرایشم میکرد یکی داشت موهام رو درست میکرد آرایشم تموم شد و اون دوتا دختر رفتن و منم با کمک آجوما لباس عروسم رو پوشیدم و رفتم از خونه بیرون راننده در رو برام باز کرد و سوار ماشین شدم و رفتیم به سمت تالار
...................
رسیدیم به تالار رفتم داخل همه داشتن حرف میزدن که با ورود من ساکت شدن تهیونگ رو دیدم که وایساده و بهم خیره شده
ویو تهیونگ
وقتی ا.ت رو دیدم مهوش شدم اومد کنارم وایساد
(خب عروسی تموم میشه و میرن خونه)
ویو ا.ت
من و تهیونگ رفتیم داخل اتاق لباسمون رو عوض کردیم و خوابیدیم
ویو صبح
از خواب بیدار شدم دیدم تهیونگ خوابه یک بوس رو پیشونیش زدم و از جام بلند شدم و رفتم پایین توی آشپز خونه شروع کردم به درست کردن صبحانه که دیدم آجوما اومد
ا.ت:سلام آجوما صبح بخیر
آجوما:سلام عزیزم صبح بخیر
آجوما:چرا توداری صبحانه درست میکنی بزار من درست کنم
ا.ت:نه آجوما بزار خودم درست کنم برو بشین الاناست که حاظر بشه
آجوما:باشه هرجور راحتی
آجوما رفت نشست و منم دنباله کارارو کردم
................................
درست کردن صبحانه تموم شد
آجوما:ا.ت بزار من میز رو بچینیم تو برو تهیونگ رو بیدار کن که صبحانش رو بخوره و بره سر کار
ا.ت:باشه
به سمت اتاق رفتم در اتاق رو باز کردم و رفتم روی تخت کنار تهیونگ نشستم خیلی کیوت خوابیده بود وقتی خوابه خیلی کیوته قند توی دلم آب شد
ا.ت:تهیونگ. تهیونگ بیدار شو
تهیونگ:یک ۵ دقیقه دیگه بیدار میشم(کیوت)
ا.ت:واییی من قربونت برم که اینقدر کیوتی پاشو باید صبحانه بخوری بری سر کار دیرت میشه ها
تهیونگ:باشه(کیوت)
خندیدم و از اتاق رفتم بیرون پیش آجوما نشستم که تهیونگ بعد از چند دقیقه اومد با یک کت و شلوار مشکی صبحانمون رو خوردیم و تهیونگ هم رفت سر کار
ویو مین سو
توی اتاق کارم بودم که دیدم یکی داره در میزنه
مین سو:بیا تو
بادیگارد:سلام ارباب
مین سو:سلام چی شده؟
بادیگار:ارباب راستش فهمیدیم که کیم تهیونگ ازدواج کردن
مین سو:چی ازدواج کرده؟
بادیگارد:بله
مین سو:خوبه بلاخره میتونم بکشمت کیم تهیونگ(خنده)
مین سو:برید و اون دختره رو زیر نظر بگیرید و وقتش که شد اون رو بگیرید و بیارید
بادیگارد:چشم ارباب
ویو ا.ت
شرایط:۲۲ لایک❤️🔥
- ۱۹.۹k
- ۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط