پارت سوم
پارت سوم
صبح شد ا.ت ویو:با گرمای شدید از خواب بیدار شدم دیدم هنوز تو بغل جونگ کوکم
خیلی کیوت خوابیده بود دلم غش رف براش
دیدم چشای خوشگلشو باز کرد و بهم نگاه میکرد
جونگ کوک:بیدار شدی بیبی
ا.ت:من چند بار بگم بیبی تو نیستم هوفف
جونگ کوک:طوری نی عادت میکنی از الان به بعد تو بیبیه منی منم ددیتم
ا.ت:چیی
جونگ کوک:همین که گفتم حالا بیا بریم صبحونه بوخوریمم قشنگم
ا.ت:باش ولم کن توهم مردم از گرما
جونگ کوک :وایی غر نزن فسقلیی
ا.ت:من فسقلی نیستمم
جونگ کوک:شیش سال ازت بزرگ ترم زر زر نکننن با بزرگتر هم درست حرف بزن فهمیدییی (با داد)
چ. چشم
ا.ت ویو:بغضم گرفته بود ولی سعی کردم گریه نکنم
رفتم پایین که صبحونه بوخورم اونم باهام اومد دستمو گرفت
جونگ کوک:چرا نشستی اون دور بیا کنارم بشین
ا.ت:چون میدونستم اگه رو حرفش حرف بزنم شرم داد میزنه هیچی نگفتم و کاری که گفتو کردم
صبح شد ا.ت ویو:با گرمای شدید از خواب بیدار شدم دیدم هنوز تو بغل جونگ کوکم
خیلی کیوت خوابیده بود دلم غش رف براش
دیدم چشای خوشگلشو باز کرد و بهم نگاه میکرد
جونگ کوک:بیدار شدی بیبی
ا.ت:من چند بار بگم بیبی تو نیستم هوفف
جونگ کوک:طوری نی عادت میکنی از الان به بعد تو بیبیه منی منم ددیتم
ا.ت:چیی
جونگ کوک:همین که گفتم حالا بیا بریم صبحونه بوخوریمم قشنگم
ا.ت:باش ولم کن توهم مردم از گرما
جونگ کوک :وایی غر نزن فسقلیی
ا.ت:من فسقلی نیستمم
جونگ کوک:شیش سال ازت بزرگ ترم زر زر نکننن با بزرگتر هم درست حرف بزن فهمیدییی (با داد)
چ. چشم
ا.ت ویو:بغضم گرفته بود ولی سعی کردم گریه نکنم
رفتم پایین که صبحونه بوخورم اونم باهام اومد دستمو گرفت
جونگ کوک:چرا نشستی اون دور بیا کنارم بشین
ا.ت:چون میدونستم اگه رو حرفش حرف بزنم شرم داد میزنه هیچی نگفتم و کاری که گفتو کردم
۵.۵k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.