Part 22
Part 22
پرش زمانی به صبح
ویو کوک
صبح بیدار شدم ات هنوز خواب بود رفتم کار های ترخیصشو انجام دادم و اومدم پیشش رفتم نشستم بالا سرش آروم موهاشو نوازش میکردم بعد از نیم ساعت بیدار شد
کوک قشنگم حالت خوبه
ات اوهوم خوابالو
ات کوکی کی میریم خونه خوابالو
کوک دکتر بیاد یه چکاپ دیگه انجام بده ببینه حالت خوبه بعد میریم
ات اومم
ات ميگما من گوشنمهه
کوک سوپ میخوری
ات نه
کوک نمیشه الان فست فود بخوری
ات آخه
کوک نه نمیشه
ات باش ناراحت
کوک بیب ناراحت نشو دیگه بعد که حالت خوب شد برات کلی چیز میخرم خوبه
ات اومم
که دکتر میاد یه چکاپ میکنه و کوک هم میره برای ات سوپ بخره
دکتر خب میتونی دخترم امروز مرخص بشی حالت بهتر شده
ات اومم مرسی
که دکتر میره بیرون
بعد از ۵ مین کوک اومد
کوک بیا
ات یه زره شو میخوره
ات نام نام 🍲🍲
کوک خوبه
ات بد نیست
ویو ات
بعد از اینکه غذامو خوردم با کوک رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونش وقتی رسیدم بم یهو اومد و از سر کلم بالا میرفت
بم هاپ هاپ 🐶🐶
ات اره اره منم دلم برات تنگ شده
کوک خنده
ویو ات
با کوک رفتم یه زره فیلم دیدم که شب شد که مامانم زنگم زد
ات الو مامان
م.ا اوه سلام دخترم خوبی
ات: اره مامان خوبم تو خوبی
م.ا :من که خوبم دومادم چطوره
ات: مامان عه زشته
کوک: خاله من عالیه عالیمم
م.ا :اوه چه خوب خب من بابات یه سوپرایزی داریم برات
ات: اوم چیه
م.ا :ما داریم میام پیشتون
ات: ودف چییی
م.ا: عه دخترم خوشحال نشدی
ات :چرا چرا اتفاقا خیلی هم خوشحالیم
م.ا: اومم ما فردا راه میوفتیم
ات :اوم چه خوب
م.ا :خب دخترم کاری نداری
ات :نه خدافظ
م.ا :خدافظ
(قطع تماس)
ات :عی وای گاومون زایید
کوک: چیشده
ات: مامان بابام دارن میان
کوک: خب عزیزم این خوبه که
ات: الان هی گیر میدن باید ازدواج کنی باید بچه دار بشین
کوک: بچه (لبخند شیطانی )
ات: هووو تند نرو
کوک: بیب اما خیلی خوبه ها
ات: نوچ
کوک: اخه براچی نه
ات :گفتم تا روز ازدواجمون نمیشه
کوک: اخه چرا حتما موقع ازدواجمون
ات: چون باید اعتماد کامل بهت داشته باشم
کوک: مگه الان نداری
ات: چرا دارم ولی یه اوچولو دیگه مونده 🤏🏻
کوک: باش
ات: افرین کوکی قشنگم
کوک:( خنده )
(ویو کوک )
اونشب ات رو تو بغل خودم فرو بردم و خوابیدیم واقعا خیلی دلم براش توی همون ۱ روز تنگ شده واقعا دیوونش شدم
ادامه دارد
پرش زمانی به صبح
ویو کوک
صبح بیدار شدم ات هنوز خواب بود رفتم کار های ترخیصشو انجام دادم و اومدم پیشش رفتم نشستم بالا سرش آروم موهاشو نوازش میکردم بعد از نیم ساعت بیدار شد
کوک قشنگم حالت خوبه
ات اوهوم خوابالو
ات کوکی کی میریم خونه خوابالو
کوک دکتر بیاد یه چکاپ دیگه انجام بده ببینه حالت خوبه بعد میریم
ات اومم
ات ميگما من گوشنمهه
کوک سوپ میخوری
ات نه
کوک نمیشه الان فست فود بخوری
ات آخه
کوک نه نمیشه
ات باش ناراحت
کوک بیب ناراحت نشو دیگه بعد که حالت خوب شد برات کلی چیز میخرم خوبه
ات اومم
که دکتر میاد یه چکاپ میکنه و کوک هم میره برای ات سوپ بخره
دکتر خب میتونی دخترم امروز مرخص بشی حالت بهتر شده
ات اومم مرسی
که دکتر میره بیرون
بعد از ۵ مین کوک اومد
کوک بیا
ات یه زره شو میخوره
ات نام نام 🍲🍲
کوک خوبه
ات بد نیست
ویو ات
بعد از اینکه غذامو خوردم با کوک رفتیم سوار ماشین شدیم رفتیم خونش وقتی رسیدم بم یهو اومد و از سر کلم بالا میرفت
بم هاپ هاپ 🐶🐶
ات اره اره منم دلم برات تنگ شده
کوک خنده
ویو ات
با کوک رفتم یه زره فیلم دیدم که شب شد که مامانم زنگم زد
ات الو مامان
م.ا اوه سلام دخترم خوبی
ات: اره مامان خوبم تو خوبی
م.ا :من که خوبم دومادم چطوره
ات: مامان عه زشته
کوک: خاله من عالیه عالیمم
م.ا :اوه چه خوب خب من بابات یه سوپرایزی داریم برات
ات: اوم چیه
م.ا :ما داریم میام پیشتون
ات: ودف چییی
م.ا: عه دخترم خوشحال نشدی
ات :چرا چرا اتفاقا خیلی هم خوشحالیم
م.ا: اومم ما فردا راه میوفتیم
ات :اوم چه خوب
م.ا :خب دخترم کاری نداری
ات :نه خدافظ
م.ا :خدافظ
(قطع تماس)
ات :عی وای گاومون زایید
کوک: چیشده
ات: مامان بابام دارن میان
کوک: خب عزیزم این خوبه که
ات: الان هی گیر میدن باید ازدواج کنی باید بچه دار بشین
کوک: بچه (لبخند شیطانی )
ات: هووو تند نرو
کوک: بیب اما خیلی خوبه ها
ات: نوچ
کوک: اخه براچی نه
ات :گفتم تا روز ازدواجمون نمیشه
کوک: اخه چرا حتما موقع ازدواجمون
ات: چون باید اعتماد کامل بهت داشته باشم
کوک: مگه الان نداری
ات: چرا دارم ولی یه اوچولو دیگه مونده 🤏🏻
کوک: باش
ات: افرین کوکی قشنگم
کوک:( خنده )
(ویو کوک )
اونشب ات رو تو بغل خودم فرو بردم و خوابیدیم واقعا خیلی دلم براش توی همون ۱ روز تنگ شده واقعا دیوونش شدم
ادامه دارد
۲۷.۰k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.