موهای جیمین و بیشتر کشیدم

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂

𝙥𝙖𝙧𝙩⁴³


موهای جیمین و بیشتر کشیدم
و گفتم: هوییییی این به درخت میگن

و بعدش موهای شوگا رو هم بیشتر کشیدم و گفتم: تو هم زودتر بگو تا ولتون کنم

شوگا با حالتی درمونده گفت: خدایا گیر چه وزه ای افتادم...... باشه باشه میگم غلط کردم حالا ول کن جون این لندهور (به جیمین اشاره کرد)

موهاشون و ول کردم

ا/ت: حالا کیشته کیشته

انگشت اشارمو اوردم بالا و با لحن تهدید امیزی گفتم: طرفه اشپزخونه پیداتون بشه مو براتون نمیزارم

از جاشون تکون نخوردن پس.....

سریع کفگیر و برداشتم و خواستم برم سمتشون و خودشون فلنگو بستن

هوفف خدایا گیر چه کسایی افتادم بخاطر غذا حاضرن هرکاری کنن ملعون های شکم پرست


بیخیالشون شدم و رفتم سمت سوشیا رولشون میکردم و برش میزدم......

بعد نیم ساعت کارم تموم شد

نگاهی به میز ناهارخوری انداختم که پسرا سر به زیر نشسته بودن رو صندلی

مجبورشون کردم میزو خودشون بچینن والا بخدا کوزت گیر نیاوردن که

غذارو گذاشتم رو میز و نگاهی به ساعت دیواری انداختم ساعت ⁹و نیم بود

الانا بود جونگکوک و نامجون بیان

نامجون با جونگکوک رفته بو تا باهاش کارا رو راست و ریست کنه و سریع تموم شد

جیمین با حالت مظلومی نگاهی به غذا بعد به من کرد و گفت: حالا میشه بخوریم

با خنده گفتم: اره حالا میتونین بخورین

حس میکردم جونگکوک و نامجون ممکنه دیر بیان پس براشون کنار گذاشتم از قبل


غذا با شیطنت های جیمین و جیهوپ گذشت

میز و جمع کردم و ظرفارم گذاشتم تو ماشین ظرفشویی

پسرا داشتن فیلم میدیدن پس......

چند تا ظرف بزرگ چوبی خوشگل برداشتمو پره توش تنقلات ریختم

ا/ت: جیهوپپپپ

جیهوپ: بلههه
ا/ت: بیا اینارو ببر
جیهوپ: باشه

اومد تو اشپزخونه و چند تا از ظرفا رو برد منم بقیشونو بردم

جیمین: آخخخ دستت درد نکنه

ا/ت: نوش جان

.....
فیلمه ¹ساعته بود و تموم شد ژانرش طنز بود و خدایی خیلی خندیدیم

شوگا داشت فیلم انتخاب میکرد که.....

ا/ت: شوگا

شوگا: هومم

ا/ت: یه فیلم ترسناک بزار
جیمین و جیهوپ هم موافقت کردن
شوگا: باشه اما ترسیدین پای خودتونه

ا/ت: گگگ

فیلمو خواست پلی کنه که.....
ا/ت: صبرررر کن

شوگا: چیه چیشد

رفتم و همه ی برقارو خاموش کردم و دوباره نشستم سره جای اولم

ا/ت: خو حالا بزار
جیهوپ: یعنی خودت کرم داریا

ا/ت: هیسسس صدا بچه نشنوم

پوکر فیس نگام کرد که اهمیتی ندادم و فیلم پلی شد

یهو اون ق. اتله تو فیلمه با اره برقی افتاد دنباله مرده که.....

جیمین: خدایا کمکش کن زنده بمونه.....آمین

با تموم شدن جملش بلند زدم زیر خنده
وبا خنده گفتم: یعنی خاک تو سرت برا یه فیلم داری دعا میکنی

نگاهی به شوگا و جیهوپ که داشتن ریسه میرفتن از خنده کردم

جیمین: زهرماررر خر بخنده

بعد یکم خندیدن دوباره فیلمو پلی کردیم

فیلمه رسیده بود به جاهای حساسش و بزن بزن و خ. ون. ........ اینا بود

با بیخیالی داشتم نگا میکردم از بچگی زیاد فیلم ترسناک میدیدم برا عادی شده بود

نگاهی به پسرا که رسما قالب تهی کرده بودن ولی به روشون نمیاوردن انداختم

خمیازه ای کشیدم و بی حوصله به فیلمه داشتم نگاه میکردم که سنگینیه نگاهی رو حس کردم


سرمو چرخوندم که...... دیدم پسرا داشتن با چشمای ورقلمبیده نگام میکردن

ا/ت: ها چیه

شوگا: ناموصا نمیترسی
ا/ت: از چی..... از این اخه.... به فیلمه اشاره کردم و ادامه دادم: اخه چرا باید بترسم

تو دلم ادامه دادم من فیلمه ترسناکو رسما تو زندگیم تجربه کردم اما بدتر

تعجب کرده بودن اما هیچی نگفتن....
دیدگاه ها (۱)

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁴{ ساعت ⑨صبح } داشتیم صبحونه میخوردیم... ه...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁶اروم خندیدم رفتم داخل..... . . . داشتم سا...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴²پسرا الاناس که بیدار شن چن ساعت پیش رفتن ...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴¹/ت: منظورم اینهجاده ای که به اون مخروبه ر...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

شوهر دو روزه. پارت۷۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط