ادامه داستان

ادامه داستان

p۲۳

کوک: این دفعه من اول میرم حموم

یونا: باشه

۴۰ دقیقه بعد

یونا ویو

نشسته بودم که کوک دیدم که با بالا تنه ی لخت جلوم وایساده

یونا: خجالت نمیکشی مرد حسابی

کوک: خب مگه نمی خواستی بری حموم برو دیگه

یونا: باشه

۱ ساعت بعد

کوک: دختر چقدر طول کشید بیا دیگه

یونا: کوک (داد)

کوک: چیه

یونا: میشه لباسمو بیاری

کوک: باشه

راوی: کوک رفت لباسو بده به یونا که پاش گیر کرد و افتاد داخل حموم که

کوک ویو

می خواستم لباسو به یونا بدم که افتادم داخل حموم وایی کل بدنشو دیدم آخ اینجوری خیلی سکسی میشه 🤤🤤💦

یونا هنگ کرده بود

یونا: برو بیرون مرتیکه ی منحرف

یونا با پا زد تو صورت کوک

کوک: آخ صورتم

یونا: بیرون (داد)

کوک: باشه بابا رفتم

۱ دقیقه بعد

یونا: چرا نرفتی پایین پیش بچه ها

کوک: منتظرت بودم

یونا: باشه ولی هنوز نبخشیدمت

کوک: هنوز

یونا: به بند خوشحال باش که نصفت نکردم از وسط


اگه کامنت بزارین احتمال اینکه پارت بعد ی رو بزارم بیشتر میشه ❤🤍🫰🏻🇰🇷💖

حمایت کنید 💖🫰🏻❤
دیدگاه ها (۳)

ادامه داستان p24یونا: درباره ی چی حرف میزنین کوک: هیچی یونا:...

ادامه داستان p25نامجون: بیاین بریم یونا: باشه بریم داخل ماشی...

ادامه داستان p22یونا ویو با سرعت میروندم رسیدم ایول بزن بریم...

ادامه داستان p21یونا: من میرم خرید حوصله هیچ کس رو ندارم هان...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐عشق مافیاصبح ساعت 10ویو جونگ کوک از تخت اومدم بیرون وا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط