part 5
part 5
دنیای موازی
یونگی هم بغلم کرد از شدت دردی که به کمرم وارد شد جیغ کشیدم شروع کردم به گریه کردن (منحرف 😐)
یونگی ترسید منو زود گذاشت روی مبل کنار خونه انقدر گریه کردم که دیگه نفسم بالا نمیومد همه اعضا بالای سرم بودن با نگرانی بهم نگاه میکردن جین رفت بعد چند دقیقه با یک دستمال یک پماد برگشت
جین : ا/ت میتونی برگردی
ا/ت : نمیدونم
با هر بدبختی بود برگشتم از شدت درد قرمز شده بود جین لباسمو داد بالا خجالت کشیدم با دستم صورتمو پوشندم ( منحرف نشو ای دوست 😶)
با پماد که آورده بود شروع کرد به ماساژ دادن کمرم بعد هم دستمالی که گرم کرده بود گذاشت پشتم لباسمو داد پایین از اول تا آخر انقدر خجالت کشیدم که سرم توی دستام بود
جین : تموم شد خانم خجالتی ( با خنده )
ا/ت : م..م .مرسی
جیمین ، یونگی اومدن پیشم
یونگی : حالت خوبه
برگشتم با خنده ای که توش درد بود به هفتاشون نگاه کردم نگرانی توی صورت شون موج مکزیکی میزد
ا/ت : خوبم نگران نباشید با لطف جین الان خوبم
تهیونگ : مطمئن باشیم خوبی
بقیه هم برای تاید تکرار کردن
ا/ت : خوبم بچه ها خوبم فقط یک چیزی باید هرچی زود تر از این جهنم دره فرار کنیم
نامجون : بچه ها ا/ت راست میگه باید فرار کنیم
جین : اره درسته ولی کی ؟ چجوری ؟
ا/ت : من میگم بیاین الان فرار کنیم
کوک : با این حال تو نه به نظر من فردا فرار کنیم قبل طلوع آفتاب
همه باهم : موافقیم
ا/ت : فقط بچهها من باید کوله پشتیمو پیدا کنم برای فرار لازمش دارم
یونگی با کوله پشتیم که عکسه خودشون روش بود اومد جلو
یونگی : اینو میگی
ا/ت : اره کجا بود ( خر ذوق )
جیمین: وقتی بیهوش بودی اون دوتا نره غول آوردن
ا/ت : آها بدش
یونگی کوله رو بهم داد زیپشو باز کردم و از توش یک طناب بلند، چاقو ، شوکر ، پنجه بوکس درآوردم همه اعضا با دهن باز داشتن نگاه میکردم قیافه هاشون انقدر خنده دار شده بود که پوقی زدم زیر خنده
ا/ت : چرا ... اینجوری ... نگاه میکنید .. ( از شدت خنده )
تهیونگ : این وسایلا همش ماله تو ا/ت
کوکی پنجه بوکسو برداشت
کوک: اینو من برمیدارم حالا اینا رو برای چی استفاده می میکردی
ا/ت : راه خونم نزدیک بار بود منم شب میرسیدم خونم بخاطر همین همیشه اینا همراهم بود
جیمین شوکر برداشت
جیمین : این ماله من باشه ( با حالته کیوت 😇)
ا/ت : اره بردار ماله تو موچی
نامجون : بچه ها بسه بیاین یک فکری برای نقشه فردا بکنیم
یونگی ...
خوب اینم از پارت پنجم امید وارم خوشتون بیاد
حمایت فراموش نشه
بوس به کلتون 😗
دنیای موازی
یونگی هم بغلم کرد از شدت دردی که به کمرم وارد شد جیغ کشیدم شروع کردم به گریه کردن (منحرف 😐)
یونگی ترسید منو زود گذاشت روی مبل کنار خونه انقدر گریه کردم که دیگه نفسم بالا نمیومد همه اعضا بالای سرم بودن با نگرانی بهم نگاه میکردن جین رفت بعد چند دقیقه با یک دستمال یک پماد برگشت
جین : ا/ت میتونی برگردی
ا/ت : نمیدونم
با هر بدبختی بود برگشتم از شدت درد قرمز شده بود جین لباسمو داد بالا خجالت کشیدم با دستم صورتمو پوشندم ( منحرف نشو ای دوست 😶)
با پماد که آورده بود شروع کرد به ماساژ دادن کمرم بعد هم دستمالی که گرم کرده بود گذاشت پشتم لباسمو داد پایین از اول تا آخر انقدر خجالت کشیدم که سرم توی دستام بود
جین : تموم شد خانم خجالتی ( با خنده )
ا/ت : م..م .مرسی
جیمین ، یونگی اومدن پیشم
یونگی : حالت خوبه
برگشتم با خنده ای که توش درد بود به هفتاشون نگاه کردم نگرانی توی صورت شون موج مکزیکی میزد
ا/ت : خوبم نگران نباشید با لطف جین الان خوبم
تهیونگ : مطمئن باشیم خوبی
بقیه هم برای تاید تکرار کردن
ا/ت : خوبم بچه ها خوبم فقط یک چیزی باید هرچی زود تر از این جهنم دره فرار کنیم
نامجون : بچه ها ا/ت راست میگه باید فرار کنیم
جین : اره درسته ولی کی ؟ چجوری ؟
ا/ت : من میگم بیاین الان فرار کنیم
کوک : با این حال تو نه به نظر من فردا فرار کنیم قبل طلوع آفتاب
همه باهم : موافقیم
ا/ت : فقط بچهها من باید کوله پشتیمو پیدا کنم برای فرار لازمش دارم
یونگی با کوله پشتیم که عکسه خودشون روش بود اومد جلو
یونگی : اینو میگی
ا/ت : اره کجا بود ( خر ذوق )
جیمین: وقتی بیهوش بودی اون دوتا نره غول آوردن
ا/ت : آها بدش
یونگی کوله رو بهم داد زیپشو باز کردم و از توش یک طناب بلند، چاقو ، شوکر ، پنجه بوکس درآوردم همه اعضا با دهن باز داشتن نگاه میکردم قیافه هاشون انقدر خنده دار شده بود که پوقی زدم زیر خنده
ا/ت : چرا ... اینجوری ... نگاه میکنید .. ( از شدت خنده )
تهیونگ : این وسایلا همش ماله تو ا/ت
کوکی پنجه بوکسو برداشت
کوک: اینو من برمیدارم حالا اینا رو برای چی استفاده می میکردی
ا/ت : راه خونم نزدیک بار بود منم شب میرسیدم خونم بخاطر همین همیشه اینا همراهم بود
جیمین شوکر برداشت
جیمین : این ماله من باشه ( با حالته کیوت 😇)
ا/ت : اره بردار ماله تو موچی
نامجون : بچه ها بسه بیاین یک فکری برای نقشه فردا بکنیم
یونگی ...
خوب اینم از پارت پنجم امید وارم خوشتون بیاد
حمایت فراموش نشه
بوس به کلتون 😗
۵.۵k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.