vimin

part 9 🖤


جیمین از ماشین پیاده شد و بعد از چند ثانیه تهیونگ ماشین و به حرکت درآورد و با سرعت از اونجا دور شد

- چییییییییییی عوضییییی الدنگگگ


تهیونگ بعد از اینکه کمی از اونجا دور شد ماشین و کناری پارک کرد و قهقهه های بلندشو آزاد کرد
+ جیمین پابووو*

- اه خدا لعنتش کنه وسط جاده ولم کرد رفت عوضییییی حرومی

بعد از چند مین خندیدن تهیونگ دوباره ماشین‌و روشن کرد و راه افتاد اخرشم‌دلش نیومد و دور زدم و برگشت
+ اههههه من هیچ سنمی با اون ندارم ...
ولی دلش طاق نشد
جیمین روی جدول کنار جاده نشسته بود، پاهاشو بغل کرده بود و سرشو رو زانوش گذاشته بود ....

+ هی پابویا بپر بالا
سرشو از رو زانوهاش بلند کرد و با تعجب نگاش کرد تهیونگ عینک آفتابی زده بود و با یه پوزخند از بالای عینک نگاش می‌کرد

- گمشووووو حاضرم ماشین بهم بزنه ولی سوار ماشین تو نشم

+ مطمئنی ؟؟ دارم میرما
پاشو آروم آروم رو گاز فشار می‌داد و نرم حرکت می‌کرد
+ رفتماااااا
جیمین لب پایینشو گاز گرفت و با دو و شکی نگا میکرد..
+ رفتم بای

- ب.. باشهه وایسااااا
تهیونگ ماشینو نگه داشت و منتظر موند جیمنم بدوبدو خودشو به ماشین رسوند و سوار شد..


* پابو به کره ای یعنی احمق


continues✌️

توی کامنتا نظرارتتونو بگین..🥲♥️
دیدگاه ها (۴۵)

vimin

چ‍‌را وق‍‌ت‍‌ی م‍‌ی‍‌خ‍‌ای‍‌ی‍‌ن زر #بزنین یہ درص‍‌د بہ #د‍ل...

vimin

vimin

چرا حرف منو باور نمیکنی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط