ظهور ازدواج پارت

ظهور ازدواج پارت ۵۲۱


که
تلویزیون رو روشن کردم و کسل و بيجون با دردي همینجور تو شکمم میچرخید خیره شدم بهش ولي تقريبا
هیچی از برنامه هاش نمیفهمیدم
ذهنم
تماماً مشغول بود.
خوابمم نمیومد
همش فکر جیمین بودم
چرا اینطوری کرد؟
الان خوشحاله یا ناراحت؟
اصلا حالشو درك نكردم.
اونقدر سریع دور شد که..
نفس عميقي کشيدم.
دیگه واقعا نمیدونم باید باهاش چیکار کنم.
به زور بلند شدم و سري به نورا زدم که همون لحظه براي
غذا بیدار شد.
براش شیر حاضر کردم و سیرش کردم و پوشکش رو عوض
کردم و خوابوندمش
سري هم به نادیا زدم.
اروم خوابیده بود.
دست به شکم گرفته باز رفتم رو مبل دراز کشیدم.
يعني جیمین كجا رفته؟
خيلي گذشته...
تمام شب رو کجاست؟
دم صبحه...
نمیخواد بیاد خونه؟
انقدر این خبر براش سنگین بود؟
بیحوصله به تلویزیون خیره شدم
ساعت ۸ صبح بود که صداي چرخش کلید رو شنیدم. تند چشمامو بستم و خودمو به خواب زدم
اخ..
مهربون من..
میدونستم دلش نمیاد انقدر تنهام بذار و زود میاد
به زور سعی کردم لبخند نزنم و عادي باشم..
قدمهاشو حس میکردم که جلو میومد
صداي پاهاش قطع شد و نفس عمیقی کشید. تلویزیون رو خاموش کرد و چند لحظه بعد پتویی کشیده
شد روم. اخ..
چقدر سردم بود
فك كردم میره اما سنگینیشو حس کردم که خودشو کشید پشتم و اروم و به پهلو کنارم دراز کشید و دستشو نرم
انداخت دور پهلوم
اخ..
گرماي تنش تنها چيزي بود که الان بهش نیاز داشتم نرم تکونی خوردم تا بیشتر نزدیکش شم.
پشت دستش رو نرم روی موهام کشید و خیلی اروم و
گرفته زمزمه کرد جانم.
و سرشو توی موهام فرو برد.
چشمامو به هم فشردم و سعی کردم با گرماي حضورش و
اینکه کنارمه بخوابم.
اروم چشمامو باز کردم
جیمین از پشت سر بهم چسبیده بود و بغلم کرده بود.
اروم سرمو کج کردم و نگاش کردم
چشماش رو بسته بود و انگار خواب بود
نرم غلت زدم سمتش.
اخم باريکي کرد.
دستامو جلو بردم و اروم ابروهاشو از هم جدا و اخمشو باز
کردم.
خواب الود سرشو تكوني داد.
لبخند پر لذتي زدم و نگاش کردم و تو دلم قربون صدقه اش
رفتم.
اما...
دیدگاه ها (۵)

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۲۲ دلم گرفت.. فقط حدود ۹ ماه ...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۵۲۳ درد بدی تو همه وجودم بود. ...

وای بچه ها چرا شرط های فیک ظهور ازدواج رو نمی‌رسونین من ذوق ...

حتی زبانش هم کم آورده بود چشم هایش میلرزید نه از ترس بلکه از...

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۱۵حس کردم دارم خفه میشم. ارنج...

✿) ظهور ازدواج (✿⁠)⁩(♡)پارت ۲۳۴ (⁠♡)خيلي خسته بودم.. لباس ع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط