شدم مجموعهای از دردایسیارزخمایجامونده قدیمیدرست م

شدم مجموعه‌ای از ‌دردایِ‌سیار،زخمایِ‌جامونده قدیمی‌درست مثلِ ردِ جایِ زخمایِ قبلا،جلو چشمامن،
حس میکنم وقتی دنیا داره بم میگ چن مرده حلاجی؟ مثل قبلا چنتا اشک رو نمیکنم براش،نه‌اینکه‌بگم‌وایمیستم‌جلوشو‌کم نمیارما،من‌خیلی وقته‌کشیدم کنار من اشکامو‌باختم،من‌حالِ‌خوبمو باختم،من خودمو باختم،من خیلی وقته دیگِ ذوق نکردم،میدونی من‌اصن‌ذوق نکردم،حتی وقتی اون قدیم قدیما،معلم پیشم گف نقاشیت‌خوبه،یاحتی وقتی بعدکلی دفتر پاره‌پوره‌کردن،روز آخر معلم کلاس اولم گف افرین بالاخره‌خوش خط نوشتی،من حتی برایِ موفقیتامم ذوق نکردم، برایِ تمام بالارفتنا،من بِ خریدایی کِ بدون هیچ حسی انجام میدادم ذوقی نداشتم،من‌هیچوقت دلم برا لاکایِ رنگی که میشت رو انگشتام،آرایشی که براش ساعتهاوقت میزاشتم،خودمی که تو آینه میدیدم که چشاش زیر خروارها آرایشم باز غم داشت،نرفت.
میدونی‌من‌حالم‌طی‌سالا تغییر نکرد،منِ الان‌حالش،همون دخترکِ چندین سال پیشِ که با کلی غلط غلوط تو ‌‌نامه‌هاش به خدایِ بالا سرش،یه رفتن میخواست،یه مرگ،یه خواب طولانی،من هنوزم مثل قبلا پر فکرُ خیالم،که ته جنگِ فکرُ خیالاش ختم میشد بِ قطره هایِ خونی بود که گند میکشید،لباساشو،من هنوزم میترسم،اره من از یه نیمچه لبخندِ زورکیم میترسم،من از اتفاقاتِ بعدش میترسم..






😐😂همتون فوتبال ببینید من اینجا بِ پستم هق
دیدگاه ها (۲۰)

شبِ تیره امشب داره خیلی‌کش‌میادا خیلی،انگار وزنه بستن،پایِ ث...

"چشمات،نگاهت،موهات،دستات،اصلن همش مال من.'غص‌ه‌هام‌چی؟"غصه‌...

#بخونید|مینوشتمُ مینوشتمُ مینوشتم،تا نوشته‌هارو باد رهسپار ک...

شایدوقتی‌ازهمون اول راهم، کِ هنوز سنم بِ دو رقمی شدن قد نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط