ات هانا کجا میریم
ا/ت: هانا کجا میریم؟
هانا: میریم کافه یه چیزی بخوریم و حرف بزنیم
ا/ت: اوکی
رسیدیم و پیاده شدم که دیدم یه مرد خیلی جذاب و با چندتا بادیگارد اونجان که گفتم
ا/ت: هانا اینا کین؟
هانا خشکش زده بود که گفتم
ا/ت: هانا( صدام یکم بلند بود و اون مرده منو نگاه کرد که هانا دستم رو کشید و گفت
هانا: بیا بیا اینجا بشینیم این مرده میدونی کیه
ا/ت: نه نمیدونم
هانا: این بزرگترین مافیای دنیاست همه صداش میکنن اقای جئون ولی کسی اسمش رو نمیدونه و خیلی بی رحمه و خشن و سرد
ا/ت: خب که چی به من چه
هانا: ای دختره خنگ میگم این اینقدر بی رحمه حتی به یه بچه هم رحم نمیکنه
ا/ت: فکر نکنم در اون حد که به یه بچه هم رحم نکنه هالا ولش من که خیلی گشنم چی بخوریم
هانا: خاک تو سرت
ا/ت: هوی فش نده گشنمه خب
هانا: اوکی
ا/ت: ببخشید( به گارسون)
گارسون : بفرمایید چی میل دارید
ا/ت: امم یه شیر موز و یه کیک شکلاتی
هانا: منم یه شیر توت فرنگی و کیک شکلاتی
گارسون : بله حتما
هانا:ممنون
ویو جونگکوک
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که یه دختره ای اومد توی کافه نظرم بهش جلب شد دختر خوشگلی بود راجبش به تهیونگ گفتم
جونگکوک: هوی تهیونگ
تهیونگ : ها
جونگکوک: سمت راستمون دو تا دختر نشستن دیدی
تهیونگ: ها اره
جونگکوک: دختره اونی که موهاش رو بسته خیلی خوشگله نه✨
تهیونگ : جونگکوک ترو خدا بس کن
جونگکوک: هعی من از تو نظر نخواستم
الکس را صدا کردم اومد
الکس : بله قربان
جونگکوک: اون دختره 👆 رو برام بیار وقتی تنها بود
الکس : چشم قربان
ا/ت: اههه خیلی خوشمزه بود بریم دیگه
هانا: اههه اره بریم
رفتیم بیرون که....
هانا: میریم کافه یه چیزی بخوریم و حرف بزنیم
ا/ت: اوکی
رسیدیم و پیاده شدم که دیدم یه مرد خیلی جذاب و با چندتا بادیگارد اونجان که گفتم
ا/ت: هانا اینا کین؟
هانا خشکش زده بود که گفتم
ا/ت: هانا( صدام یکم بلند بود و اون مرده منو نگاه کرد که هانا دستم رو کشید و گفت
هانا: بیا بیا اینجا بشینیم این مرده میدونی کیه
ا/ت: نه نمیدونم
هانا: این بزرگترین مافیای دنیاست همه صداش میکنن اقای جئون ولی کسی اسمش رو نمیدونه و خیلی بی رحمه و خشن و سرد
ا/ت: خب که چی به من چه
هانا: ای دختره خنگ میگم این اینقدر بی رحمه حتی به یه بچه هم رحم نمیکنه
ا/ت: فکر نکنم در اون حد که به یه بچه هم رحم نکنه هالا ولش من که خیلی گشنم چی بخوریم
هانا: خاک تو سرت
ا/ت: هوی فش نده گشنمه خب
هانا: اوکی
ا/ت: ببخشید( به گارسون)
گارسون : بفرمایید چی میل دارید
ا/ت: امم یه شیر موز و یه کیک شکلاتی
هانا: منم یه شیر توت فرنگی و کیک شکلاتی
گارسون : بله حتما
هانا:ممنون
ویو جونگکوک
داشتم با تهیونگ حرف میزدم که یه دختره ای اومد توی کافه نظرم بهش جلب شد دختر خوشگلی بود راجبش به تهیونگ گفتم
جونگکوک: هوی تهیونگ
تهیونگ : ها
جونگکوک: سمت راستمون دو تا دختر نشستن دیدی
تهیونگ: ها اره
جونگکوک: دختره اونی که موهاش رو بسته خیلی خوشگله نه✨
تهیونگ : جونگکوک ترو خدا بس کن
جونگکوک: هعی من از تو نظر نخواستم
الکس را صدا کردم اومد
الکس : بله قربان
جونگکوک: اون دختره 👆 رو برام بیار وقتی تنها بود
الکس : چشم قربان
ا/ت: اههه خیلی خوشمزه بود بریم دیگه
هانا: اههه اره بریم
رفتیم بیرون که....
- ۳۴.۲k
- ۰۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط