ای در شب تاریک دلم ماه ترینم

ای در شب ِتاریک ِدلم، ماه ترینم
بین ِتو و مهتاب، پر از شکّ و یقینم

عالم همه در حیرت و انگشت به دندان
رفته ست به تاراج ِنگاهت دل و دینم

یا در پی گیسوی توأم سایه به سایه
یا در خم ِابروی تو هر شب به کمینم

ای کاش که میشد گذرت سوی من افتد
از باغ ِلبان ِتو گل ِبوسه بچینم

بگذار شبی را به تماشا گذرانم
تا صبح فقط چشم ِتو را سیر ببینم

تا چند اسیر ِغم ِدوری ِتو باشم؟
تا کی سر ِراه ِتو به حسرت بنشینم؟

دور از تو چنان آتشی افتاده به جانم
انگار که مرداد ترین فصل ِزمینم

#فرهــــــاد_شریفــــی
دیدگاه ها (۱)

روزگاری قهر بودی روزگاری آشتیماجرای عشق ما را ساده می انگاشت...

★ای کاش حرم بودم و مهمان تو بودم★★مهمان تو و سفره احسان تو ب...

در قبله ی من دیدن آن روی تو کافی استدر این دل شب نرگس جادوی ...

برف باریده بر این جاده و جایت خالیستدست در دست من اما رد پای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط