نیمه های گم شده
نیمه های گم شده 🫂🩵
پارت 1️⃣
از زبان: نویسنده ✍️
🫂
(پیشنویس : داستان برمیگرده به وقتی که شب بود و یه شیطان به خونه ی توکیتو ها حمله میکنه و یویچیرو از مویچیرو دفاع میکنه و بعدش مویچیرو چون یویچیرو زخمی بود با وسایل دور و ورش شیطان رو شکست داد و به طور اتفاقی مویچیرو حافظه ش رو از دست داد«البته فکر کنم مطمئن نیستم-» ، ولی تنها چیزی که اینجا تغییر میکنه ، اینه که یویچیرو نمیمیره و دستش هم از دست نمیشه...«ولی جدی یادم نمیاد اون موقع چند سالشون بود😵💫 کسی میدونه اون موقع چند ساله بودن؟😌» )
🩵
(شروع:🎬)
🫂
یویچیرو: (وقتی دید مویچیرو با وسایل دور و بر شیطان رو شکست داد و رفت ، با تعجب و نگرانی بهش نگاه میکنه.) (در افکارش : مویچیرو چرا داره میره؟)
🩵
یویچیرو : (و بعد با سختی برخواست ، اما وقتی که برخواست ، مویچیرو دیگه دور شده بود . و گمش کرده بود . با این حال ، رفت همه جا رو بگرده ، و با صدای ضعیف میگفت: ) مویچیرو...کجا رفتی؟(و به این کار برای مدتی ادامه میده...)
🫂
〰️"چند ساعت بعد"〰️
🩵
(یویچیرو تا فردا ظهر در جستجو ی مویچیرو بود ، ولی پیداش نکرد...)
🫂
یویچیرو: (روب درختی میشینه ، الان خسته ، ناتوان و ناامید شده ، او به خودش زمزمه میکنه: ) یعنی ممکنه کجا رفته باشه؟...
🩵
ادامه دارد....🤒
🫂
نویسنده ✍️: چند پارتی قراره با یویچیرو همراه باشیم🫠کوتاه شد چون پارت اول بود و نمیخواستم طولانی شه😌 خوب ، نظر؟🤓 تو کامنت نظرتون رو بگید🙃 کامنت رو خالی نزارید 🥴
پارت 1️⃣
از زبان: نویسنده ✍️
🫂
(پیشنویس : داستان برمیگرده به وقتی که شب بود و یه شیطان به خونه ی توکیتو ها حمله میکنه و یویچیرو از مویچیرو دفاع میکنه و بعدش مویچیرو چون یویچیرو زخمی بود با وسایل دور و ورش شیطان رو شکست داد و به طور اتفاقی مویچیرو حافظه ش رو از دست داد«البته فکر کنم مطمئن نیستم-» ، ولی تنها چیزی که اینجا تغییر میکنه ، اینه که یویچیرو نمیمیره و دستش هم از دست نمیشه...«ولی جدی یادم نمیاد اون موقع چند سالشون بود😵💫 کسی میدونه اون موقع چند ساله بودن؟😌» )
🩵
(شروع:🎬)
🫂
یویچیرو: (وقتی دید مویچیرو با وسایل دور و بر شیطان رو شکست داد و رفت ، با تعجب و نگرانی بهش نگاه میکنه.) (در افکارش : مویچیرو چرا داره میره؟)
🩵
یویچیرو : (و بعد با سختی برخواست ، اما وقتی که برخواست ، مویچیرو دیگه دور شده بود . و گمش کرده بود . با این حال ، رفت همه جا رو بگرده ، و با صدای ضعیف میگفت: ) مویچیرو...کجا رفتی؟(و به این کار برای مدتی ادامه میده...)
🫂
〰️"چند ساعت بعد"〰️
🩵
(یویچیرو تا فردا ظهر در جستجو ی مویچیرو بود ، ولی پیداش نکرد...)
🫂
یویچیرو: (روب درختی میشینه ، الان خسته ، ناتوان و ناامید شده ، او به خودش زمزمه میکنه: ) یعنی ممکنه کجا رفته باشه؟...
🩵
ادامه دارد....🤒
🫂
نویسنده ✍️: چند پارتی قراره با یویچیرو همراه باشیم🫠کوتاه شد چون پارت اول بود و نمیخواستم طولانی شه😌 خوب ، نظر؟🤓 تو کامنت نظرتون رو بگید🙃 کامنت رو خالی نزارید 🥴
- ۳.۶k
- ۰۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط