سال نو، سال تماشای تو از دورتر است
سال نو، سال تماشای تو از دورتر است
سیزده شعر کسی توی خودش دربهدر است
ترس و بیرحمی این فاصلهها یادم داد
تاسحر گریه کنم، گرچه دعا بیاثر است
خوب و بد، پیر و جوان شعر مرا میخوانند
دردم این است که تقدیر چرا کور و کر است؟
گاهی از دورترین خاطرهها میآیی
من امیدم به همین دلخوشی مختصر است
میروی داغ نگاهت به دلم میماند
و به خواب آمدنت معنی شقالقمر است
«اندکی صبر» ولش کن «دل خوش سیری چند»؟
پشت شبهای پر از درد کدامین «سحر» است؟
عصر جمعه، تک و تنها، به خیابان بزنی
نم باران بزند باز...هوا بیپدر است
سیزده شعر کسی توی خودش دربهدر است
ترس و بیرحمی این فاصلهها یادم داد
تاسحر گریه کنم، گرچه دعا بیاثر است
خوب و بد، پیر و جوان شعر مرا میخوانند
دردم این است که تقدیر چرا کور و کر است؟
گاهی از دورترین خاطرهها میآیی
من امیدم به همین دلخوشی مختصر است
میروی داغ نگاهت به دلم میماند
و به خواب آمدنت معنی شقالقمر است
«اندکی صبر» ولش کن «دل خوش سیری چند»؟
پشت شبهای پر از درد کدامین «سحر» است؟
عصر جمعه، تک و تنها، به خیابان بزنی
نم باران بزند باز...هوا بیپدر است
۱.۰k
۲۲ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.