سال نو سال تماشای تو از دورتر است

سال نو، سال تماشای تو از دورتر است
سیزده شعر کسی توی خودش دربه‌در است

ترس و بی‌رحمی این فاصله‌ها یادم داد
تاسحر گریه کنم، گرچه دعا بی‌اثر است

خوب و بد، پیر و جوان شعر مرا می‌خوانند
دردم این است که تقدیر چرا کور و کر است؟

گاهی از دورترین خاطره‌ها می‌آیی
من امیدم به همین دلخوشی مختصر است

می‌روی داغ نگاهت به دلم می‌ماند
و به خواب آمدنت معنی شق‌القمر است

«اندکی صبر» ولش کن «دل خوش سیری چند»؟
پشت شب‌های پر از درد کدامین «سحر» است؟

عصر جمعه، تک و تنها، به خیابان بزنی
نم باران بزند باز...هوا بی‌پدر است
دیدگاه ها (۳)

هذیان نمیگویم ولی تب دارم این شب هامن دود... ، نه ! ابری شدم...

بنویسم،ننویسم،تو نمی خوانی که!چیزی از معجزه ی شعر،نمی دانی ک...

تو باران شدی، من زمین می شومتو صد جمله من، نقطه چین می شومفق...

شک اگر حرف نیارد وسط از رسواییپیش از اینها که خودت فکر کنی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط