my bad boy part 10
ا/ت ویو:
از دستشویی اومدم بیرون
البته که انتظار داشتم کسی بیرون در منتظر باشه!
ولی انتظار هر کسی به جز جونگ کوک!
خواستم دوباره برم داخل دستشویی و درو ببندم ولی پاشو لای در گذاشت
+بیا صورتتو بشور شبیه پاندا شدی!
*نگاهی به صورتم انداختم ریملم پخش شده بودو کل صورتم به خاطر رژم قرمز بود موهام بهم ریخته بودو ....وای این چه قیافه ای بود!
سریع به جلوی اینه رفتم و صورتمو شستمو موهامو مرتب کردم یه کلمه هم توی این مدت حرف نزدیم تا اینکه فهمیدم پشت سرم خیلی شیرین داره میخنده
همچین ادمی میتونست اینحوری بخنده؟واقعا؟
_چیز خنده داری هست به نظرت؟
+وای!شما دخترا واقعا به ظاهرتون اهمیت میدید!
_من نمیدونم!تو افراد زیادی بودی انتظار داری من اینو بدونم؟
+اممم بیب حسودی کرده؟
_بین چیه ؟؟نه واقعا چیهه؟؟
چرا جوری رفتار میکنی که انگار باهمیم؟؟
چرا در کنار اینکه سعی میکنی منو به خودت علاقه مند کنی سعی میکنی منو اذیت کنی و از خودت دور کنی؟؟
مشکلت چیه ها؟؟
+الان نیومدم راجب این چیزا حرف بزنم!
دو تا حرف باهات داشتم!
۱ یا با من بیا خونه یا این کتو ببند به کمرت!هم هوا سرده و هم این لباس مناسب این وقت شب نیست!
۲ باید حتما بری دکتر!
کوک ویو:
واقعا داشتم شرطی که با کیم گذاشته بودمو فراموش میکردم...
کاملا عین یه دیوونه رفتار میکردم!
به سمت خودم جذبش میکردم و دوباره از خودم میروندمش!
این دختر چرا اینقدر خوشگله؟؟
ا/ت ویو:
اگه تا الان مطمئن نبودم الان مطمئن شدم!
جونگ کوک یه دیوانه تمام عیاره!
_معلومه که هیچکدومشونو انجام نمیدم!
اصلا به تو چه ربطی داره!
+بیب تو که نمیخوای بیشتر از این حرفا اذیت شی ها؟
مطمئنم همینجوری کیم داره بهت سخت میگیره...
_وای بسه!
باشه هر کار میگی میکنم ولی دکتر نمیرم!
*کتو از دستش گرفتمو کشیدمو تقریبا با دو از مدرسه خارج شدم
کوک ویو:
اوکی...باشه...تا الان کسی باهام اینطوری رفتار نکرده بود!
این دختر واقعا دیوونس!
از دیوونگیش خوشم میاد!*خنده
ا/ت ویو:
نباید حتی ذره ای حس بهش پیدا کنم !هیچیه هیچی!
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
از دستشویی اومدم بیرون
البته که انتظار داشتم کسی بیرون در منتظر باشه!
ولی انتظار هر کسی به جز جونگ کوک!
خواستم دوباره برم داخل دستشویی و درو ببندم ولی پاشو لای در گذاشت
+بیا صورتتو بشور شبیه پاندا شدی!
*نگاهی به صورتم انداختم ریملم پخش شده بودو کل صورتم به خاطر رژم قرمز بود موهام بهم ریخته بودو ....وای این چه قیافه ای بود!
سریع به جلوی اینه رفتم و صورتمو شستمو موهامو مرتب کردم یه کلمه هم توی این مدت حرف نزدیم تا اینکه فهمیدم پشت سرم خیلی شیرین داره میخنده
همچین ادمی میتونست اینحوری بخنده؟واقعا؟
_چیز خنده داری هست به نظرت؟
+وای!شما دخترا واقعا به ظاهرتون اهمیت میدید!
_من نمیدونم!تو افراد زیادی بودی انتظار داری من اینو بدونم؟
+اممم بیب حسودی کرده؟
_بین چیه ؟؟نه واقعا چیهه؟؟
چرا جوری رفتار میکنی که انگار باهمیم؟؟
چرا در کنار اینکه سعی میکنی منو به خودت علاقه مند کنی سعی میکنی منو اذیت کنی و از خودت دور کنی؟؟
مشکلت چیه ها؟؟
+الان نیومدم راجب این چیزا حرف بزنم!
دو تا حرف باهات داشتم!
۱ یا با من بیا خونه یا این کتو ببند به کمرت!هم هوا سرده و هم این لباس مناسب این وقت شب نیست!
۲ باید حتما بری دکتر!
کوک ویو:
واقعا داشتم شرطی که با کیم گذاشته بودمو فراموش میکردم...
کاملا عین یه دیوونه رفتار میکردم!
به سمت خودم جذبش میکردم و دوباره از خودم میروندمش!
این دختر چرا اینقدر خوشگله؟؟
ا/ت ویو:
اگه تا الان مطمئن نبودم الان مطمئن شدم!
جونگ کوک یه دیوانه تمام عیاره!
_معلومه که هیچکدومشونو انجام نمیدم!
اصلا به تو چه ربطی داره!
+بیب تو که نمیخوای بیشتر از این حرفا اذیت شی ها؟
مطمئنم همینجوری کیم داره بهت سخت میگیره...
_وای بسه!
باشه هر کار میگی میکنم ولی دکتر نمیرم!
*کتو از دستش گرفتمو کشیدمو تقریبا با دو از مدرسه خارج شدم
کوک ویو:
اوکی...باشه...تا الان کسی باهام اینطوری رفتار نکرده بود!
این دختر واقعا دیوونس!
از دیوونگیش خوشم میاد!*خنده
ا/ت ویو:
نباید حتی ذره ای حس بهش پیدا کنم !هیچیه هیچی!
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
۵.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.