ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی

ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی
در خانه نهان گشتی یا سوی هوا رفتی

چون عهد دلم دیدی از عهد بگردیدی
چون مرغ بپریدی ای دوست کجا رفتی

در روح نظر کردی چون روح سفر کردی
از خلق حذر کردی وز خلق جدا رفتی

رفتی تو بدین زودی تو باد صبا بودی
ماننده بوی گل با باد صبا رفتی

نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی

ای خواجه اینخانه چون شمع دراین خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
دیدگاه ها (۰)

گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشتگفتا که بنشناسم من خویش ز...

شود تا ظلمتم ازبازی چشمت چراغانی ،مرا درياب ای خورشيد در چشم...

ناامید است ز درمان دو بیمار طبیبچشم بیمار کسی و دل بیمار کسی...

میروم و نمیرود از سرِ من هوایِ تو...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط