درست

درست
یک سال بعد از صلح
مادر
به جای پسر گم شده اش
پیراهن سفیدش را به خاک سپرد
پیراهنی که دگمه هایش
برای همیشه افتاده بود

رضا ادهمیان
دیدگاه ها (۶)

التماست نمی کنمهرگز گمان نکن که این واژه رادر وادی آوازهای م...

همزمان در دو مکان زندگی می کنم اینجا که منم ،آنجا که تویی

کاش می شد خاطرات خوب را تجدید کردیا که می شد خاطرات تلخ را ت...

در اتاقی که به اندازه یک تنهایی ستدل منکه به اندازه یک عشق س...

دماوند

توضیح:در ۱۳۷۷ رستورانی بود که مشتریانش رو برای غذا می‌کشت،او...

دو پارتی وقتی از بالای ساختمون …..فشار دسته گل در دستانش شل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط