پارت۱۴
پارت۱۴
(ویو راوی)
امروز از اردو بر می گشتن
و تهیونگ خودشو به حسش باخته بود اون مطمئن شده بود که عاشق کوک شده
و این وسط کسی از دل عاشق کوک خبر نداشت
این چند روز که کنار هم بودن هر روز کوک بیشتر از تهیونگ خوشش میومد تا اینکه مطمئن شد این فقط حس دوستی نیست
(فلش بک به موقع ای که از اردو برگشتن)
جین:بچه ها بریم خونه من
همه:باشه
و بعد همه رفتن خونه جین
(ویو جین)
بعد از اینکه غذا خوردیم پیشنهاد دادیم دادم که جرعت و حقیقت بازی کنیم
و بقیه هم قبول کردن
(ویو کوک)
جین رفت و بطری سوجو رو اورد و چرخوند و به جیمین و نامجون افتاد
جیمین:جرعت یا حقیقت
نامجون:جرعت
جیمین :برو لبای جین رو ببوس
جین:چی
نامی:باشه
جین :امشب خواب به چشمت نمیزارم جوجه
جیمین:😝😝
................
(ویو راوی)
امروز از اردو بر می گشتن
و تهیونگ خودشو به حسش باخته بود اون مطمئن شده بود که عاشق کوک شده
و این وسط کسی از دل عاشق کوک خبر نداشت
این چند روز که کنار هم بودن هر روز کوک بیشتر از تهیونگ خوشش میومد تا اینکه مطمئن شد این فقط حس دوستی نیست
(فلش بک به موقع ای که از اردو برگشتن)
جین:بچه ها بریم خونه من
همه:باشه
و بعد همه رفتن خونه جین
(ویو جین)
بعد از اینکه غذا خوردیم پیشنهاد دادیم دادم که جرعت و حقیقت بازی کنیم
و بقیه هم قبول کردن
(ویو کوک)
جین رفت و بطری سوجو رو اورد و چرخوند و به جیمین و نامجون افتاد
جیمین:جرعت یا حقیقت
نامجون:جرعت
جیمین :برو لبای جین رو ببوس
جین:چی
نامی:باشه
جین :امشب خواب به چشمت نمیزارم جوجه
جیمین:😝😝
................
۱.۱k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.