پارت۱۵
پارت۱۵
بعد از اینکه بازی کردنمون تموم شد اماده شدیم تا بریم خونه
تهیونگ:من کوک رو میبرم
با این حرفش شکه شدم
کوک:چ....چی من
تهیونگ:اره
کوک:باشه
(ویو یونگی)
فقط جیمین مونده بود که گفتم
یونگی:منم جیمین رو میبرم
جیمین:من(شوکه)
یونگی:هم
(ویو ته)
کوک اومد سوار ماشین شد و ماشین رو روشن کردم و حرکت کردیم
دم میخواست بهش اعتراف کنم ولی
می ترسیدم ردم کنه
جرعتم رو جمع کردم و گفتم:.........
بعد از اینکه بازی کردنمون تموم شد اماده شدیم تا بریم خونه
تهیونگ:من کوک رو میبرم
با این حرفش شکه شدم
کوک:چ....چی من
تهیونگ:اره
کوک:باشه
(ویو یونگی)
فقط جیمین مونده بود که گفتم
یونگی:منم جیمین رو میبرم
جیمین:من(شوکه)
یونگی:هم
(ویو ته)
کوک اومد سوار ماشین شد و ماشین رو روشن کردم و حرکت کردیم
دم میخواست بهش اعتراف کنم ولی
می ترسیدم ردم کنه
جرعتم رو جمع کردم و گفتم:.........
۴۱۳
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.