پارت29 منم همینطور بریم یه کاری کنیم دیگه+
پارت29 #منم همینطور بریم یه کاری کنیم دیگه+
بلند شدیم بریم که زمردگفت:بچه ها همه میتونید
برید ولی کرم بمونه کارش دارم
یشیم:مامان جون ما میخایم هممون با هم باشیم چ کاریه اخه بزارید بعد
زمرد:نمیشه شما برید
یشیم:اخه مامان جون..
+بیا بریم یشیم یه طوری میگی انگار همیشه بوده الان فک کن مثل همیشه نیستش بدو
یه کم نگام کرد و با ناراحتی و بی میلی گفت:خیلی خوب بریم
کیان:من نمیام حوصله ندارم
جاسم:منم نمیام
کاوه:وقتی اونا نیستن منم نمیام راحت باشید دیگه
برگشتم و نگاشون کردم و گفتم:خب به درک که نمیاید بهتر
اینو گفتم و حرکت کردم سمت حیاط یشیم،جولیا،هلما،سپیده هم دنبالم اومدن
+خب بچه ها چیکار کنیم؟؟؟
هلما:نمیدونم والا
همینطوری نشسته بودیم که سپیده یه بشکن زد و گفت:فهمیدم زنگ بزنیم دخترا بیان اینجا
یشیم:اره همچین فکر بدی هم نیستاااا
+اوکی الان زنگ میزنم به ملیسا و آسلی
گوشی رو در اوردم و شماره ملیسا رو گرفتم هنوز یه بوق نخورده بود جواب داد:سلام خره خوشگلم
+مرض،رو گوشیه خوابیده بودی
ملیسا:گمشو بابا،حوصلم سررفته بود داشتم داخل سواحل اینستاگرام قدم میزدم که تو مزاحمم شدی
+اِاِاِه مزاحمت شدم؟؟میخاستم بگم خاله سوگند اینا اومدن اینجا تو هم بیای با بقیه دخترا،ولی دیگه بیخیال کاری نداری؟
ملیسا:زرنزن بینم اومدم
+مزاحم اوقاتت نشم من
ملیسا:گمشو بابا،الان خودم به آسلی زنگ میزنم میگم بیاد
+باشه منگل جونم،بای
ملیسا:شرت کم
+خییلی خوب الان میان گفت خودم زنگ بزنم به آسلی اینا
همینطوری نشسته بودیم حرف میزدیم که سرو کله ملی خره پیدا شد..
ملیسا:سلاااام برو بچ خوبین
+علیک سلام
یشیم:سلام خره
بقیه هم جوابشو دادن اومد نشست پیشمون یه نگاه به اطرافش انداخت و گفت:میگم این مشنگ های شما کجان؟؟
یشیم:مال منو مامان جون نزاشت بیاد مال این نیومدن
ملیسا:تا نیم ساعت دیگه میان با کله
+چرا؟؟مگه چیزی شده؟؟؟
ملیسا:وایسا خودت میفهمی... #loveintime
لطفا برای دوستانتون به اشتراک بزارید👆🙏
@roman._.loveintime
بلند شدیم بریم که زمردگفت:بچه ها همه میتونید
برید ولی کرم بمونه کارش دارم
یشیم:مامان جون ما میخایم هممون با هم باشیم چ کاریه اخه بزارید بعد
زمرد:نمیشه شما برید
یشیم:اخه مامان جون..
+بیا بریم یشیم یه طوری میگی انگار همیشه بوده الان فک کن مثل همیشه نیستش بدو
یه کم نگام کرد و با ناراحتی و بی میلی گفت:خیلی خوب بریم
کیان:من نمیام حوصله ندارم
جاسم:منم نمیام
کاوه:وقتی اونا نیستن منم نمیام راحت باشید دیگه
برگشتم و نگاشون کردم و گفتم:خب به درک که نمیاید بهتر
اینو گفتم و حرکت کردم سمت حیاط یشیم،جولیا،هلما،سپیده هم دنبالم اومدن
+خب بچه ها چیکار کنیم؟؟؟
هلما:نمیدونم والا
همینطوری نشسته بودیم که سپیده یه بشکن زد و گفت:فهمیدم زنگ بزنیم دخترا بیان اینجا
یشیم:اره همچین فکر بدی هم نیستاااا
+اوکی الان زنگ میزنم به ملیسا و آسلی
گوشی رو در اوردم و شماره ملیسا رو گرفتم هنوز یه بوق نخورده بود جواب داد:سلام خره خوشگلم
+مرض،رو گوشیه خوابیده بودی
ملیسا:گمشو بابا،حوصلم سررفته بود داشتم داخل سواحل اینستاگرام قدم میزدم که تو مزاحمم شدی
+اِاِاِه مزاحمت شدم؟؟میخاستم بگم خاله سوگند اینا اومدن اینجا تو هم بیای با بقیه دخترا،ولی دیگه بیخیال کاری نداری؟
ملیسا:زرنزن بینم اومدم
+مزاحم اوقاتت نشم من
ملیسا:گمشو بابا،الان خودم به آسلی زنگ میزنم میگم بیاد
+باشه منگل جونم،بای
ملیسا:شرت کم
+خییلی خوب الان میان گفت خودم زنگ بزنم به آسلی اینا
همینطوری نشسته بودیم حرف میزدیم که سرو کله ملی خره پیدا شد..
ملیسا:سلاااام برو بچ خوبین
+علیک سلام
یشیم:سلام خره
بقیه هم جوابشو دادن اومد نشست پیشمون یه نگاه به اطرافش انداخت و گفت:میگم این مشنگ های شما کجان؟؟
یشیم:مال منو مامان جون نزاشت بیاد مال این نیومدن
ملیسا:تا نیم ساعت دیگه میان با کله
+چرا؟؟مگه چیزی شده؟؟؟
ملیسا:وایسا خودت میفهمی... #loveintime
لطفا برای دوستانتون به اشتراک بزارید👆🙏
@roman._.loveintime
۹.۴k
۲۰ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.