pt

pt 19


سرنوشت★

امشب میخوام شام درست کنم چندوقته درست غذا نخورده غذاهای مورد علاقشو درست کردم دیگه شب شده بود میزو قشنگ چیدم و خودمم یکم آرایش کردمو و لباس پوشیدم سر شام منتظرش نشستم

۳ ساعت بعد..

هنوز جونگکوک نیومده غذا ها دیگه سرد شد حدس میزدم حالا شاید بیاد خیلیم خوابم‌میاد دیگه ساعت ۱۱ شبه بهتره یکم همینجا بخوابم ۵ دقیقه دیگه بلند میشم

ساعت ۱۲... ویو کوک★

اوفف خلیلی خستم
چشمم خورد به یونا که پشت میز شام خوابش برده بود اروم‌گفتم دختره لجباز اخه چرا اینطوری میکنی براید استایل بلندش کردمو بردمش اتاقش و روش پتو کشیدم خیلی آروم خوابیده بود رفتم پایین دیدم رومیز پر غذاهای مورد علاقمه چون‌چندروز خوب غذا نخوردم کلی غذا خوردم و آشپزخونه رو تمیز کردم و بعد رفتم تو اتاقم

صبح زود ویو یونا★

هوف من چرا رو تختمم رفتم بیرون دیدم جونگکوک مثل همیشه رفته ولی آشپزخونه تمیزه لبخندی زدم و فهمیدم غذا خورده پس خوشحال شدم رفتم برا خودم یچیزی درست کردم دیشبم شام نخورده بودم تصمیم گرفتم برا جونگکوک چیزی درست کنمو برم سرکارش

ویو کوک ★

منشی=‌آقای جئون مهمون دارید اسمشونو نمیگن میگن هروقت خودتون ببینینشون می‌فهمید کیه ..

_ بگو بیاد تو
_ یعنی کیه؟

رونا=جونگکوک م..نم..
_تو اینجا چه غلطی میکنیی؟؟؟(با داد)

ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

pt 20سرنوشت★رونا= جونگکوک بخدا مجبور شده بودمم..( همه حرفای ...

pt 21سرنوشت★جوابشون ندادن سریع دوییدم رفتم تو ماشینم سرمو گذ...

pt 18سرنوشت★امروز جونگکوک خونه بود پس فرصت خوبی بود که یکم ش...

pt 17سرنوشت★پدر ل ی=در عوض اینکارم میخوام با اون پسر ازدواج ...

پارت ۱۹ فیک مرز خون و عشق

نام فیک: عشق مخفیPart: 34ویو ات*یکساعت طول کشید امتحانمو داد...

نام فیک: عشق مخفیPart: 56ویو ات*م. چقد حسود شدی دختر*خندهروم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط