pt
pt 20
سرنوشت★
رونا= جونگکوک بخدا مجبور شده بودمم..( همه حرفای رونا با گریست و جونگکوک با داد)
_خیانت مگه اجباره ها؟؟
رونا= بخدا پسره مجبورم کرده بودد گفت مگرنه بهت آسیب میزنه
رونا= من هنوز عاشقتمجونگکوک تروخدا بهم گوش بده
_دیگه پشیمونی فایده نداره من الان ازدواج کردم خیلیم همو دوست داریم فهمیدیی؟؟
رونا= دروغ نگوو تو بجز من کس دیگه رو دوست نداشتی تو سه ماه نمیشه..
رونا= بهم ثابت کن اگه عاشقشی بهمثابت کن
_ قبوله
که یهو دیدم یونا اومد تو
+برات ناهار درست کردمم
+شماا؟؟
که لبامو سریع گذاشتم رو لباش و اونم همراهیم کرد
ویو یونا★
دیدم یه دختره اتاقشه تا میخواستم چیزی بپرسم دیدمجونگکوک بوسیدتم قلبم داشت تند تند میزد انگار داشتم پرواز میکردم ولی عجیب بود جونگکوک که منو دوست نداره دیدم دختره سریع گذاشت از اتاق رفت بیرونو جونگکوک ولم کرد
بعد دو دقیقه
+جونگکوک اون دختره کی بود؟
_اکسم
+چ..ی؟
لبخندم محو شد
+بیا برات غذا درست کردم
+مندیگه برم
سریع دوییدماز اونجا بیرون همینطوری داشتم اشک میریختم
منشی = خانمجئون حالتون خوبه؟
ادامه دارد...
سرنوشت★
رونا= جونگکوک بخدا مجبور شده بودمم..( همه حرفای رونا با گریست و جونگکوک با داد)
_خیانت مگه اجباره ها؟؟
رونا= بخدا پسره مجبورم کرده بودد گفت مگرنه بهت آسیب میزنه
رونا= من هنوز عاشقتمجونگکوک تروخدا بهم گوش بده
_دیگه پشیمونی فایده نداره من الان ازدواج کردم خیلیم همو دوست داریم فهمیدیی؟؟
رونا= دروغ نگوو تو بجز من کس دیگه رو دوست نداشتی تو سه ماه نمیشه..
رونا= بهم ثابت کن اگه عاشقشی بهمثابت کن
_ قبوله
که یهو دیدم یونا اومد تو
+برات ناهار درست کردمم
+شماا؟؟
که لبامو سریع گذاشتم رو لباش و اونم همراهیم کرد
ویو یونا★
دیدم یه دختره اتاقشه تا میخواستم چیزی بپرسم دیدمجونگکوک بوسیدتم قلبم داشت تند تند میزد انگار داشتم پرواز میکردم ولی عجیب بود جونگکوک که منو دوست نداره دیدم دختره سریع گذاشت از اتاق رفت بیرونو جونگکوک ولم کرد
بعد دو دقیقه
+جونگکوک اون دختره کی بود؟
_اکسم
+چ..ی؟
لبخندم محو شد
+بیا برات غذا درست کردم
+مندیگه برم
سریع دوییدماز اونجا بیرون همینطوری داشتم اشک میریختم
منشی = خانمجئون حالتون خوبه؟
ادامه دارد...
- ۶.۹k
- ۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط