ابتدایش را که به روی هم نیاوردیم

‌ ابتدایش را که به روی هم نیاوردیم
بیا انتهایش را هم....
ببین..،
وقتی نمانده است
بیا #تقدیر را برگشت بزنیم
کمی در هم اتراق کنیم
اتراق یعنی
از #آرامش مدیونِ به #آغوشت که بگذرم
این شعرهای گاه و بیگاه،
نمک پروردۀ خنده‌های تو اَند..
و #چشمانت..
آه چشمانت هنوز
آبستنِ اتفاق‌ها.. یی است که باید
در آغوشِ من رخ دهند..

ابتدایش را
که به روی هم نیاوردیم..
بیا و لب‌های رفتنم را گاز بگیر.. و
با کلاسیک‌ترین #زنانگیِ دنیا
تنها دلم را ببر که
نازت را بکشم به رخِ رفتن تا
انتهایش را هم..
می‌دانی.. انتهایش را هم می‌شود
_ باور کن می‌شود _
به روی هم نیاوریم.. اگر
سایه شوی روی سر بی‌کسی‌هایم...

#حمیدرضا_هندی

کپی و بازنشر بدون ذکر نام ،بی انصافی در حق نویسنده
است...


#دلنوشته_های_کوچه_پشتی
https://telegram.me/joinchat/BYIBETypQYYlvvnrZeAdZA
دیدگاه ها (۳)

حـجم ِ دلـتنگی را کاش می شد جا کرد در پریشانـی تاریک ِ کمد ی...

در میان روزها از "روز دوم" بدم می‌آید...روز دوم بی ‌رحم‌ تری...

غروب هابرایت چای بیاورم هِی ببوسمت...شب ها برایت شعرو داستان...

پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد ،و پشت میز نشست...خدمتکار برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط