من عاشق یک مافیا شدم پارت

من عاشق یک مافیا شدم( پارت۱۳)
جانی رفت بیرون منم رفتم یه دوش چند مینی گرفتم و بعد امدم بیرون لباس  راحتی پوشیدم موهامو خشک کردم و خوابیدم
صبح
ساعت ۷ بیدار شدم و صورتمو آب کشیدم یک کت و دامن برداشتم و پوشیدم یک جفت کفش پاشنه بلند هم برداشتم کفتاری دستم گرفتم و رفتم پایین کفشام گذاشتم دم در و رفتم تا صبحانه بخورم جاتی هم سر میز بود
جانی . صبح بخیر
* صبح تو هم بخیر
نشستم و صبحانمو خوردم
جانی . خوب دیگه بریم ؟
* اره
بلند شدیم رفتم کفشامو پوشیدم جانی هم کفشاشو پوشید سوار ماشین شدیم و رفتیم شرکت وقتی با جانی وارد شدم نگاه همه روی من بود یکم جلو تر رفتیم یه زن بدو بدو امد سمتمون
زن . سلام جانی ...... اوههه دوست دخترته
جانی . نه معرفی میکنم ا.ت هست دوستمه
* سلام
جانی . خب دیگه بریم ا.ت
باهم رفتیم طبقه بالا
جانی . خب این اتاق منه کناریه هم اتاق تو هست به عنوان منشی من کار میکنی
* هوم باشه
میخواستم برم تو اتاقم که
جانی . راستی ا.ت
* ها
جانی . یه سری پرونده روی میزت هست برای کسایی هست که واسه کار توی قسمت گرافیک داوطلب شدن ستاره همشون رو بگیر بگو فردا ساعت ۸ صبح بیان واسه مصاحبه کاری
* چشم رئیس
جانی . این رئیس از کجا امد باهام صمیمی باش
* باشه
(راستی بچه ها شرکت جانی طراحی بازی و اینا هست)
چند ساعت بعد 
ا.ت ویو
همه کارا تموم شده بود ولی جانی هنور کار داشت رفتم دم در اتاقش در زدم وقتی گفت برم تو رفتم
* جانی کاری بامن نداری
جانی . نه
* من میتونم برم یکم شهرو بگردم
جانی . اره بزار به راننده بگم بیاد ببرتت
* نه خودم میرم
جانی . باشه ولی زود بیای خونه ها
* باشه خدافظ
دیدگاه ها (۵۹)

من عاشق یک مافیا شدم( پارت۱۴)توی خیابونا قدم میزدم م جانگ ا....

من عاشق یک مافیا شدم (پارت ۱۵)ا.ت ویو توی اتاقم روی تخت بودم...

من عاشق یک مافیا شدم( پارت۱۲)رفتم به آدرسی که واسم فرستاد ام...

من عاشق یک مافیا شدم( پارت۱۱)ا.ت ویو وقتی چشمامو باز کردم کو...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط