فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت سیزده
از زبان ا/ت
رفتم طبقه ی بالا ولی عجیب بود یارو چرا اومده بود اینجا
رفتم سمت حموم و وان رو پر کردم و داخل وان به مدت ۳۰ مین نشستم
بعد از اینکه حموم کردم رفتم سمت سشوار
که در اتاقم باز شد
تقریبا دو مت پریدم هوا
با لکنت گفتم
- ش ش شما ای این جا چیکار میکنید
چیزه خواستم برم دستشویی
- ولی دستشویی طبقه ی پایینه
باشه پس من میرم
بازم ببخشید
تهیونگ
زیباییش بی حد و اندازه بود
کاش کاش میتونستم بدون هیچ مانعی اون رو شب ها کنارم درحالی که غرق خوابه ببینم
و با دستم اروم صورتش رو نوازش کنم
ولی خب چیزی نمونده وقتی که کار جئون یکسره بشه ا/ت هم به کل مال من میشه
ا/ت
سریع رفتم سمت گوشیم و به لیا زنگ زدم
- الو سلام خوبی
$ سلام پرنسس چیزی شده؟
- حدس بزن کی الان توی عمارته
$ عمم؟
- نه اسکل
کیم تهیونگ الان داخل عمارته
$ چیییی
- درست شنیدی
$ خدایا چرا اخه چرا من سر صبح اومد خونه چراااااااااااا؟
هنوزم اونجاست؟
- اره
$ میتونی گوشی رو بدی بهش
- نه
$ عوضیییییییییییییییی
چند روز بعد
سوار ماشین شدم و به سمت خونه ی جونگ کوک حرکت کردم
وقتی رسیدم و رفتم داخل مادرش با کلی احترام ازم پذیرایی کرد
ا/ت جان برو طبقه ی بالا داخل اتاق جونگ کوک اونجا باهم راجب عروسی حرف بزنید
- چشم
از خوشحالی پله ها رو دو تا دوتا میرفتم تا زودتر برسم
رفتم پشت در اتاقش و اروم در زدم
+ بیا تو
- سلام
+ سلام
-مادرت گفت بیام اینجا تا باهم راجب به عروسی حرف....
+ لازم نکرده
- ولی..
+ گفتم لازم نکرده
- هنوزم ازم به خاطر مینهو عصبی ؟
+ نه چرا باید عصبی باشم من که عاشقت نیستم که بخوام ناراحت بشم
- واقعا پس چرا تا سر حد مرگ زدیش
+ قبلا از دستش عصبانی بودم اون روز خواستم تلافی کنم همین
- باشه ( بغض)
+ ....
- من دیگه میرم
روز ها و شب ها میگذشت تا اینکه روز موعود فرا رسید
روز عروسی ان دو معشوق
( شاید بگید پس تهیونگ چیکار کرد
و یا چرا بلایی سر جونگ کوک نیاورد ولی این رو بدونید که بعد از ازدواج تازه داستان شروع میشه)
پارت سیزده
از زبان ا/ت
رفتم طبقه ی بالا ولی عجیب بود یارو چرا اومده بود اینجا
رفتم سمت حموم و وان رو پر کردم و داخل وان به مدت ۳۰ مین نشستم
بعد از اینکه حموم کردم رفتم سمت سشوار
که در اتاقم باز شد
تقریبا دو مت پریدم هوا
با لکنت گفتم
- ش ش شما ای این جا چیکار میکنید
چیزه خواستم برم دستشویی
- ولی دستشویی طبقه ی پایینه
باشه پس من میرم
بازم ببخشید
تهیونگ
زیباییش بی حد و اندازه بود
کاش کاش میتونستم بدون هیچ مانعی اون رو شب ها کنارم درحالی که غرق خوابه ببینم
و با دستم اروم صورتش رو نوازش کنم
ولی خب چیزی نمونده وقتی که کار جئون یکسره بشه ا/ت هم به کل مال من میشه
ا/ت
سریع رفتم سمت گوشیم و به لیا زنگ زدم
- الو سلام خوبی
$ سلام پرنسس چیزی شده؟
- حدس بزن کی الان توی عمارته
$ عمم؟
- نه اسکل
کیم تهیونگ الان داخل عمارته
$ چیییی
- درست شنیدی
$ خدایا چرا اخه چرا من سر صبح اومد خونه چراااااااااااا؟
هنوزم اونجاست؟
- اره
$ میتونی گوشی رو بدی بهش
- نه
$ عوضیییییییییییییییی
چند روز بعد
سوار ماشین شدم و به سمت خونه ی جونگ کوک حرکت کردم
وقتی رسیدم و رفتم داخل مادرش با کلی احترام ازم پذیرایی کرد
ا/ت جان برو طبقه ی بالا داخل اتاق جونگ کوک اونجا باهم راجب عروسی حرف بزنید
- چشم
از خوشحالی پله ها رو دو تا دوتا میرفتم تا زودتر برسم
رفتم پشت در اتاقش و اروم در زدم
+ بیا تو
- سلام
+ سلام
-مادرت گفت بیام اینجا تا باهم راجب به عروسی حرف....
+ لازم نکرده
- ولی..
+ گفتم لازم نکرده
- هنوزم ازم به خاطر مینهو عصبی ؟
+ نه چرا باید عصبی باشم من که عاشقت نیستم که بخوام ناراحت بشم
- واقعا پس چرا تا سر حد مرگ زدیش
+ قبلا از دستش عصبانی بودم اون روز خواستم تلافی کنم همین
- باشه ( بغض)
+ ....
- من دیگه میرم
روز ها و شب ها میگذشت تا اینکه روز موعود فرا رسید
روز عروسی ان دو معشوق
( شاید بگید پس تهیونگ چیکار کرد
و یا چرا بلایی سر جونگ کوک نیاورد ولی این رو بدونید که بعد از ازدواج تازه داستان شروع میشه)
۳۴۲
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.