فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت چهارده
ا/ت
از خواب بیدار شدم و مستقیم رفتم سمت حموم و بعد از حموم فورا موهام رو خشک کردم و پوستم رو برای یه میکاپ غلیظ آماده کردم
بعد از انجام تمامی کارهام فورا رفتم سمت ماشین و سوار شدم
راننده به محض اومدنم شروع به حرکت کرد به سمت سالن کرد
بعد از چندین دیقه رسیدیم
سریع رفتم داخل که ارایشگر گفت
خانم کیم شمایید؟
- بله
خوش اومدید لطفا همینجا بشینید تا کار رو شروع کنیم
- بله
بعد از ۳ ساعت ارایشم تموم شد و نوبت لباس عروس رسید
تقریبا یکی از گرونترین لباس عروس ها رو برام خریده بودن
بعد از پوشیدن لباس رفتم پایین تا جونگ کوک بیاد دنبالم و بعد با هم بریم سمت مراسم
جونگ کوک
از ساعت ۷ صبح تا ساعت ۱۱ توی باشگاه تمرین میکردم
بعدش رفتم حموم و اومدم بیرون و یکمی به موهام حالت دادم و کت و شلوارم رو پوشیدم
و رفتم سمت ارایشگاه وقتی رسیدم با دیدنش دوباره اون حالت ها شروع شد
قلبم داشت از سینم بیرون می پرید و من حتی توانایی تکون خوردن رو هم نداشتم
اروم اومد سمتم و گفت
- سلام
+ س سلام
- بریم؟
+...
- میگم بریم؟
+ اره بریم
ا/ت
رفتارش عجیب بود ولی واقعا مثل همیشه زیبا بود
بعد از گذشت ۳۰ دیقه رسیدیم داخل سالن
و اول جونگ کوک رفت داخل و من منتظرم بودم تا نوبت من بشه (مگه صف نونوایی )
داخل اتاق نشسته بودم که در باز شد
سریع برگشتم که با پدرم مواجه شدم
با اون چهره ی سردش بهم خیره شد و اومد سمتم و گفت
¥ هرکاری که جونگ کوک گفت رو انجام بده و هیچوقت ازش سرپیچی نکن
در ضمن باید خیلی سریع ازش بچه دار بشی
- الان حتما باید اینارو میگفتی؟
¥ .....
-......
¥ بریم
-.....
دستم رو دور بازوش انداختم و رفتیم داخل همه با خوشحالی دست میزدن جز دو نفر
کیم تهیونگ و یونا
ولی تهیونگ چرا؟
(عکس میکاپ و لباس رو گذاشتم خواستید نگاه کنید♥️:)
پارت چهارده
ا/ت
از خواب بیدار شدم و مستقیم رفتم سمت حموم و بعد از حموم فورا موهام رو خشک کردم و پوستم رو برای یه میکاپ غلیظ آماده کردم
بعد از انجام تمامی کارهام فورا رفتم سمت ماشین و سوار شدم
راننده به محض اومدنم شروع به حرکت کرد به سمت سالن کرد
بعد از چندین دیقه رسیدیم
سریع رفتم داخل که ارایشگر گفت
خانم کیم شمایید؟
- بله
خوش اومدید لطفا همینجا بشینید تا کار رو شروع کنیم
- بله
بعد از ۳ ساعت ارایشم تموم شد و نوبت لباس عروس رسید
تقریبا یکی از گرونترین لباس عروس ها رو برام خریده بودن
بعد از پوشیدن لباس رفتم پایین تا جونگ کوک بیاد دنبالم و بعد با هم بریم سمت مراسم
جونگ کوک
از ساعت ۷ صبح تا ساعت ۱۱ توی باشگاه تمرین میکردم
بعدش رفتم حموم و اومدم بیرون و یکمی به موهام حالت دادم و کت و شلوارم رو پوشیدم
و رفتم سمت ارایشگاه وقتی رسیدم با دیدنش دوباره اون حالت ها شروع شد
قلبم داشت از سینم بیرون می پرید و من حتی توانایی تکون خوردن رو هم نداشتم
اروم اومد سمتم و گفت
- سلام
+ س سلام
- بریم؟
+...
- میگم بریم؟
+ اره بریم
ا/ت
رفتارش عجیب بود ولی واقعا مثل همیشه زیبا بود
بعد از گذشت ۳۰ دیقه رسیدیم داخل سالن
و اول جونگ کوک رفت داخل و من منتظرم بودم تا نوبت من بشه (مگه صف نونوایی )
داخل اتاق نشسته بودم که در باز شد
سریع برگشتم که با پدرم مواجه شدم
با اون چهره ی سردش بهم خیره شد و اومد سمتم و گفت
¥ هرکاری که جونگ کوک گفت رو انجام بده و هیچوقت ازش سرپیچی نکن
در ضمن باید خیلی سریع ازش بچه دار بشی
- الان حتما باید اینارو میگفتی؟
¥ .....
-......
¥ بریم
-.....
دستم رو دور بازوش انداختم و رفتیم داخل همه با خوشحالی دست میزدن جز دو نفر
کیم تهیونگ و یونا
ولی تهیونگ چرا؟
(عکس میکاپ و لباس رو گذاشتم خواستید نگاه کنید♥️:)
۵.۸k
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.