پارت ²
پارت ²
🌚🌙𝐀 𝐥𝐨𝐯𝐞 𝐭𝐫𝐢𝐚𝐧𝐠𝐥𝐞🌚🌙
(صبج)
(تهیونگ ویو)
صبح بلند شدم دست و صورتمو شستم رفتم طبقه پایین صبحانمو خوردم لباس ورزشی هامو پوشیدم و از خونه رفتم بیرون داشتم تو پیاده رو میدویدم چشمم ب ی دختری افتاد ک داشت از خیابون رد میشد و ماشین میخواست بزنه بهش سریع خودمو رسوندم و دختر رو گرفتم و با هم افتادم اونور وقتی بلند شدم انگار دختره بیهوش شده بود سریع ی اژانس گرفتم و سوار شدم سر دختره رو ، رو پاهام گذاشتم رسیدیم از ماشین پیاده شدم و پول رو حساب کردم دختره رو بغل کردم و بردمش ت پرستار اومد و گفت بزارمش رو تخت اونوری گذاشتم رو تخت و زخم دست دختره رو پانسمان کردن منم سرم یکم زخم شده بود پانسمان گردن و رفتم بالای سر دختره بهوش اومد و پرستار رو صدا کردم چکش کرد و گفت میتونه مرخص بشه منم گفتم اوکی و کارای ترخیصش رو انجام دادم رفتم بالای سرش و ازش اسمشو پرسیدم
☆ ببخشید میتونم اسمتون رو بپرسم؟
^ حتما اسم من می چا هس و شما
☆من تهیونگ هستم کیم تهیونگ
^ اها ممنونم ک منو نجات دادید
☆ خواهش میکنم کاری نکردم اگ عیب ندارع واسه اینکه مطمئن شم خوب میشید یک روز رو بیایید خونم
^ باشه حتما میام ام ولی لباس
☆ مهم نیست نگران لباس نباشید به خدمتکارام میگم اماده کنن هم اتاق رو هم لباس
^ ممنونم
☆ خواهش اها راستی کارای ترخیص رو انجام دادم میتونید بریم
^ باشه بریم
تهیونگ ویو
از روی تخت بلند شد باهم رفتیم بیرون و سوار ون مشکی رنگم شدیم و رسیدیم عمارت از ماشبن پیاده شدیم دستو دراز کردم و اوردمش پایین با هم وارد عمارت شدیم نشستیم رو صندلی ها لباسمو عوض کردم و می چا هم لباسشو عوض کرد راستش رو بخوایی دختر خوبیه ی جورایی عاشقش شدم داشتم با می چا حرف میزدم ک زنگ خونه به صدا در اومد رفتم در و باز کردم ک جونگ کوک رفیقم رو دیدم
♡ هی رفیق چطوری؟
☆ خوبم ت خوبی
♡ اره میتونم بیام ت
☆ حتما بیا ت
♡ وارد خونه شدم و اون ....اون می چا بود
^ عه شمایید اقای ....
♡ جونگ کوک هستم
☆ جونگ کوک چشمت بهش بخوره خودم خفت میکنم چون من دوسش دارم ( در گوشش )
♡ هه من اول دیدمش پس مال منه
☆ ببند دهنو
^ نشسته بودم ک یهو تهیونگ و جونگ کوک با هم دعوا گرفتن
^ بسه بس کنید ای بابا
....................
🌚🌙𝐀 𝐥𝐨𝐯𝐞 𝐭𝐫𝐢𝐚𝐧𝐠𝐥𝐞🌚🌙
(صبج)
(تهیونگ ویو)
صبح بلند شدم دست و صورتمو شستم رفتم طبقه پایین صبحانمو خوردم لباس ورزشی هامو پوشیدم و از خونه رفتم بیرون داشتم تو پیاده رو میدویدم چشمم ب ی دختری افتاد ک داشت از خیابون رد میشد و ماشین میخواست بزنه بهش سریع خودمو رسوندم و دختر رو گرفتم و با هم افتادم اونور وقتی بلند شدم انگار دختره بیهوش شده بود سریع ی اژانس گرفتم و سوار شدم سر دختره رو ، رو پاهام گذاشتم رسیدیم از ماشین پیاده شدم و پول رو حساب کردم دختره رو بغل کردم و بردمش ت پرستار اومد و گفت بزارمش رو تخت اونوری گذاشتم رو تخت و زخم دست دختره رو پانسمان کردن منم سرم یکم زخم شده بود پانسمان گردن و رفتم بالای سر دختره بهوش اومد و پرستار رو صدا کردم چکش کرد و گفت میتونه مرخص بشه منم گفتم اوکی و کارای ترخیصش رو انجام دادم رفتم بالای سرش و ازش اسمشو پرسیدم
☆ ببخشید میتونم اسمتون رو بپرسم؟
^ حتما اسم من می چا هس و شما
☆من تهیونگ هستم کیم تهیونگ
^ اها ممنونم ک منو نجات دادید
☆ خواهش میکنم کاری نکردم اگ عیب ندارع واسه اینکه مطمئن شم خوب میشید یک روز رو بیایید خونم
^ باشه حتما میام ام ولی لباس
☆ مهم نیست نگران لباس نباشید به خدمتکارام میگم اماده کنن هم اتاق رو هم لباس
^ ممنونم
☆ خواهش اها راستی کارای ترخیص رو انجام دادم میتونید بریم
^ باشه بریم
تهیونگ ویو
از روی تخت بلند شد باهم رفتیم بیرون و سوار ون مشکی رنگم شدیم و رسیدیم عمارت از ماشبن پیاده شدیم دستو دراز کردم و اوردمش پایین با هم وارد عمارت شدیم نشستیم رو صندلی ها لباسمو عوض کردم و می چا هم لباسشو عوض کرد راستش رو بخوایی دختر خوبیه ی جورایی عاشقش شدم داشتم با می چا حرف میزدم ک زنگ خونه به صدا در اومد رفتم در و باز کردم ک جونگ کوک رفیقم رو دیدم
♡ هی رفیق چطوری؟
☆ خوبم ت خوبی
♡ اره میتونم بیام ت
☆ حتما بیا ت
♡ وارد خونه شدم و اون ....اون می چا بود
^ عه شمایید اقای ....
♡ جونگ کوک هستم
☆ جونگ کوک چشمت بهش بخوره خودم خفت میکنم چون من دوسش دارم ( در گوشش )
♡ هه من اول دیدمش پس مال منه
☆ ببند دهنو
^ نشسته بودم ک یهو تهیونگ و جونگ کوک با هم دعوا گرفتن
^ بسه بس کنید ای بابا
....................
۲.۶k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.