پارت پنجم
پارت پنجم
جونگکوک به چهره ی شوکه ی دختر اهمیتی نداد
با ضربه ای به جامش توجه جمعیت و به خودش جلب کرد
-مهمونای عزیز....امیدوارم تا این لحظه از شبتون لذت برده باشین می خوام به شما زیباترین و با کمالات ترین بانویی که تا حالا تو عمرم دیدم معرفی کنم ایشون درست روبروی من نشسته...به افتخارش دست نمیزنین؟
جمعیت شروع کردن به کف زدن
ا/ت که از خجالت سرشو انداخته بود پائین و لبشو گاز می گرفت
تا حالا انقدر توی نقطه ی توجه نبوده
-حالا از همه ی زوج های اینجا می خوام تا برای قشنگ تر شدن شبشون برقصن این میتونه بهترین بخش امشب باشه
همه ی زوج ها به وسط سالن اومدن و مشغول رقصیدن شدن
جونگکوک مقابل ا/ت وایساد و دستش رو به سمتش دراز کرد
-افتخار رقص با من رو میدین بانو؟
-ولی...ما که زوج نیستیم
-من با این حرفت مخالفم!
ا/ت نفس تو سینش حبس شد!
این مرد چجوری با کلمات داشت قلبش رو بازی می داد؟؟
اون در مقابل این مرد نمی تونست هیچ مخالفتی بکنه!
چه جادوی مخفی ای داشت خدا می دونست!
ا/ت دستش رو توی دست گرم جونگکوک گذاشت و از روی صندلی بلند شد
جونگکوک دست آزادش رو پشت کمر دخترک گذاشت
ا/ت از لمس ناگهانی دست اون به پشت کمرش لرزی کرد و دست آزادش رو روی شونه ی جونگکوک گذاشت
جونگکوک شروع به حرکت کرد و ا/ت همزمان با اون قدم برمی داشت
طوری تو چشمای سیاه اون مرد خیره شد بود انگار که آسمون شب بود!
بچه ها حمایتا خیلی عالیههه
اگه همین طوری ادامه داشته باشه منم بیشتر پارت میذارم(:
جونگکوک به چهره ی شوکه ی دختر اهمیتی نداد
با ضربه ای به جامش توجه جمعیت و به خودش جلب کرد
-مهمونای عزیز....امیدوارم تا این لحظه از شبتون لذت برده باشین می خوام به شما زیباترین و با کمالات ترین بانویی که تا حالا تو عمرم دیدم معرفی کنم ایشون درست روبروی من نشسته...به افتخارش دست نمیزنین؟
جمعیت شروع کردن به کف زدن
ا/ت که از خجالت سرشو انداخته بود پائین و لبشو گاز می گرفت
تا حالا انقدر توی نقطه ی توجه نبوده
-حالا از همه ی زوج های اینجا می خوام تا برای قشنگ تر شدن شبشون برقصن این میتونه بهترین بخش امشب باشه
همه ی زوج ها به وسط سالن اومدن و مشغول رقصیدن شدن
جونگکوک مقابل ا/ت وایساد و دستش رو به سمتش دراز کرد
-افتخار رقص با من رو میدین بانو؟
-ولی...ما که زوج نیستیم
-من با این حرفت مخالفم!
ا/ت نفس تو سینش حبس شد!
این مرد چجوری با کلمات داشت قلبش رو بازی می داد؟؟
اون در مقابل این مرد نمی تونست هیچ مخالفتی بکنه!
چه جادوی مخفی ای داشت خدا می دونست!
ا/ت دستش رو توی دست گرم جونگکوک گذاشت و از روی صندلی بلند شد
جونگکوک دست آزادش رو پشت کمر دخترک گذاشت
ا/ت از لمس ناگهانی دست اون به پشت کمرش لرزی کرد و دست آزادش رو روی شونه ی جونگکوک گذاشت
جونگکوک شروع به حرکت کرد و ا/ت همزمان با اون قدم برمی داشت
طوری تو چشمای سیاه اون مرد خیره شد بود انگار که آسمون شب بود!
بچه ها حمایتا خیلی عالیههه
اگه همین طوری ادامه داشته باشه منم بیشتر پارت میذارم(:
۳۱.۶k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.