پارت سوم
پارت سوم
ا/ت از این حجم از اعتماد به نفس پسر معتجب بهش خیره شد
اما جونگکوک لبخند به روش زد
تا آخر مسیر دست ا/ت رو ول نکرد ا/ت هم اعتراضی نمی کرد
مشکلی با این پسر نداشت
حس خوبی ازش می گرفت
-رسیدیم
ا/ت با صدای جونگکوک از فکر بیرون اومد
جونگکوک به در چوبی شیشه ای که شکل در خونه ی خوده ا/ت بود اشاره کرد و گفت:
-این درو بری داخل میری خونه ی خودت
-ممنونم بابت همه چی
ا/ت درو باز کرد
وقتی داشت درو می بست آخرین بار قیافه ی لبخند به لب جونگکوکو دید که گفت:
-بازم همو میبینیم
و چشمک زد!
.......
ا/ت از خواب بیدار شد
با اینکه طول شب رو بیدار بوده اما کاملا سرحال بود تا بره به محل کارش
.......
ا/ت سریع شامش رو خورد و به اتاق رفت تا بخوابه
یاد حرف آخر جونگکوک افتاد:
-بازم همو میبینیم!
یعنی واقعا دوباره اونو می دید؟
......
ا/ت چشم هاش رو باز کرد
همزمان قیافه خندون جونگکوک رو بالا سرش دبد
-سلام! حالت چطوره؟
-چی؟؟ من دوباره اومدم اینجا؟ اما چجوری؟
-گفتم بهت بازم همو میبینیم
جونگکوک دست ا/ت رو گرفت و دنبال خودش کشید
-دوباره داریم میریم سمت کلبت؟
-آره ولی قراره بعد از اون بریم یه جای باحال همه آدمای اونجا ازت خوششون میاد
-ولی من لباس مناسب تنم نیست
-نگران نباش فکر اینجاهاشو کردم
و لبخند گرم و مهربونی به ا/ت زد
اونا داخل کلبه رفتن
جونگکوک به پیرهن بلند و سفیدی که روی میز بود اشاره کرد
-این لباسای تو برای مهمونیه اون کفشا رو هم می تونی بپوشی
جونگکوک جنتلمن🤌🏻
ا/ت از این حجم از اعتماد به نفس پسر معتجب بهش خیره شد
اما جونگکوک لبخند به روش زد
تا آخر مسیر دست ا/ت رو ول نکرد ا/ت هم اعتراضی نمی کرد
مشکلی با این پسر نداشت
حس خوبی ازش می گرفت
-رسیدیم
ا/ت با صدای جونگکوک از فکر بیرون اومد
جونگکوک به در چوبی شیشه ای که شکل در خونه ی خوده ا/ت بود اشاره کرد و گفت:
-این درو بری داخل میری خونه ی خودت
-ممنونم بابت همه چی
ا/ت درو باز کرد
وقتی داشت درو می بست آخرین بار قیافه ی لبخند به لب جونگکوکو دید که گفت:
-بازم همو میبینیم
و چشمک زد!
.......
ا/ت از خواب بیدار شد
با اینکه طول شب رو بیدار بوده اما کاملا سرحال بود تا بره به محل کارش
.......
ا/ت سریع شامش رو خورد و به اتاق رفت تا بخوابه
یاد حرف آخر جونگکوک افتاد:
-بازم همو میبینیم!
یعنی واقعا دوباره اونو می دید؟
......
ا/ت چشم هاش رو باز کرد
همزمان قیافه خندون جونگکوک رو بالا سرش دبد
-سلام! حالت چطوره؟
-چی؟؟ من دوباره اومدم اینجا؟ اما چجوری؟
-گفتم بهت بازم همو میبینیم
جونگکوک دست ا/ت رو گرفت و دنبال خودش کشید
-دوباره داریم میریم سمت کلبت؟
-آره ولی قراره بعد از اون بریم یه جای باحال همه آدمای اونجا ازت خوششون میاد
-ولی من لباس مناسب تنم نیست
-نگران نباش فکر اینجاهاشو کردم
و لبخند گرم و مهربونی به ا/ت زد
اونا داخل کلبه رفتن
جونگکوک به پیرهن بلند و سفیدی که روی میز بود اشاره کرد
-این لباسای تو برای مهمونیه اون کفشا رو هم می تونی بپوشی
جونگکوک جنتلمن🤌🏻
۳۵.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.