"وقتی زود قضاوتت کرد "
"وقتی زود قضاوتت کرد "
p10.
ویو ته ته
با پسرا رفتیم شهربازی مین ها خواب بود می خواستم بیدارش کنم ولی نامی نذاشت. توی شهر بازی بودیم که چشمم خورد به بستنی فروشی
_ بچه من میرم بستنی بخرم شماهم می خواین
همه : آره
رفتم سمت بستنی فروشی با چیزی که دیدم قلبم وایستاد قطره اشکی از چشمام به سمت پایین هدایت شد ا..اون..اون مین ها بود که با ی پسر نشسته بود پاهام شل شد و با زانو افتادم شروع کردم ب گریه کردن نمیدونم چی واسش کم گذاشتم اون همه ادا هایی که صبح کرد اون همه گریه همش دروغ بود کاری که داشت خیانت به من بود همینجوری هق هق میزدم که پاشدن رفتن دست تو دست هم بلند شدم اشکامو پاک کردم و دنبالشون رفتم..... دیدیم که همو بغل کردن و پسره مین ها رو بوسید دیگه تحمل این چندش بازیا رو نداشتم بدو بدو رفتم پیش بچه
نامی: کجا بودی چرا چشمات قرمزه چرا گریه کردی
_«گریه»
هوپی: یااا حرف بزن دیگه
_ مین هق ها هق به..به من هق خیانت کرد گریه
همه وااات
جیمین: چی میگی پسر اون دیشب داشت خودش رو میگشت تا تو باهاش حرف بزنی این چیزا رو از کجا آوردی
_خودم هق دیدم هق داشت هق با یه هق پسر بستنی میخوردن «گریه»
نامی: پاشو بیا بریم خونه حتما توضیحی واسه کارش داره
«ویو تارا»
پسرا رفتن خونه منتظر مین ها بودن حال ته ته خیلی بد بود و همش گریه میکرد فکر میکرد فرشته کیوتش بهش خیانت کرده ولی....
p10.
ویو ته ته
با پسرا رفتیم شهربازی مین ها خواب بود می خواستم بیدارش کنم ولی نامی نذاشت. توی شهر بازی بودیم که چشمم خورد به بستنی فروشی
_ بچه من میرم بستنی بخرم شماهم می خواین
همه : آره
رفتم سمت بستنی فروشی با چیزی که دیدم قلبم وایستاد قطره اشکی از چشمام به سمت پایین هدایت شد ا..اون..اون مین ها بود که با ی پسر نشسته بود پاهام شل شد و با زانو افتادم شروع کردم ب گریه کردن نمیدونم چی واسش کم گذاشتم اون همه ادا هایی که صبح کرد اون همه گریه همش دروغ بود کاری که داشت خیانت به من بود همینجوری هق هق میزدم که پاشدن رفتن دست تو دست هم بلند شدم اشکامو پاک کردم و دنبالشون رفتم..... دیدیم که همو بغل کردن و پسره مین ها رو بوسید دیگه تحمل این چندش بازیا رو نداشتم بدو بدو رفتم پیش بچه
نامی: کجا بودی چرا چشمات قرمزه چرا گریه کردی
_«گریه»
هوپی: یااا حرف بزن دیگه
_ مین هق ها هق به..به من هق خیانت کرد گریه
همه وااات
جیمین: چی میگی پسر اون دیشب داشت خودش رو میگشت تا تو باهاش حرف بزنی این چیزا رو از کجا آوردی
_خودم هق دیدم هق داشت هق با یه هق پسر بستنی میخوردن «گریه»
نامی: پاشو بیا بریم خونه حتما توضیحی واسه کارش داره
«ویو تارا»
پسرا رفتن خونه منتظر مین ها بودن حال ته ته خیلی بد بود و همش گریه میکرد فکر میکرد فرشته کیوتش بهش خیانت کرده ولی....
۱۱.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.