وقتی بد بوی مدرسه عاشقته(تک پارتی)
"وقتی بد بوی مدرسه عاشقته"
تک پارتی کوک
جونگکوک=کوک
ا/ت=یونا
ویو یونا
صبح ساعت 7 بود که آلارمم زد
از خواب پاشدم
خیلی خسته بودم اصلا حوصله نداشتم برم مدرسه
ولی اگه نرم مدرسه به بابام خبر میده
مامان بابام موقع ای ک 7 سالم اینا بود از هم جدا شدن
با بابام زندگی میکردم ولی الان خارج از کشور بود
مامانم هم تو فرانسه بود
وضع مالی بدی نداشتیم
حتی میتونم بگم عالی
پاشدم صورتم اینا رو شستم روتین صبحم رو انجام دادم
بعد لباس فرمم رو پوشیدم(تو اسلاید بعد)
رفتم پایین
آجوما برام ساندویچ درست کرده بود
یونا:صبح بخیرررر
آجوما:صبح توهم بخیر دخترم
بیا صبحونه بخور
رفتم خوردم
هم زمان ک داشتم میخوردم فیلم هم میدیدم
ساعت رو دیدم ک 7:20 بود
باید ساعت 7:30 تو مدرسه باشم
پاشدم کوله پشتیم رو برداشتم
یونا:آجوما من میرم خدافظ
آجوما:خدافظ دخترم
رفتم سوار ماشین شدم
هر چقدر هم ک میخواستم نمیتونم تنهایی برم مدرسه
باید با بادیگارد ها برم
افف بابا چرا این همه سخت میگیری
هوففف
تا مدرسه آهنگ گوش دادم
بعد که رسیدیم از ماشین پیاده شدم
رفتم مدرسه نصف بچه ها تو حیاط بودن
نصفشون هم تو راه رو اینا
دوستم هانا و لونا رو دیدم
رفتم پیششون
یونا:سلام چه خبر
هانا:سلام از تو چه خبر
یونا:هیچی عین همیشم...
لونا:دیشب ساعت چند خوابیدی؟
چشات داره هوار میکشه خوابم میاد
یونا:فک کنم 2:45 اینا بود
هانا:آفرین بهت
لونا:شاهکار کردی
یونا:اف بیاین بریم کلاس شاید تونستم یه زره بخوابم
رفتیم کلاس که...
اف
دوباره اون پسره
بد بوی مدرسه "جئون جونگکوک"
باهاش رقابتی بودم
خیلی اذیتم میکرد
باهم هی رقابت میکردم
چرا؟!
چون اون هم زمان این ک بد بوی مدرسه بود قلدری هم میکرد
و من از این کار خیلی بدم میومد
کم نشده تو کاراش دخالت کنم
ولی خیلی هارو از دستش نجات دادم
واستون سوال که به منم قلدری میکنه؟
آره
ولی جالب اینجاس ک فقط خودش میکنه
یعنی نمیزاره کس دیگهای بکنه
برای کسانی ک نمیدونن قلدری چیه
(قلدری یعنی مثلا به یکی شکنجه کنی یا اذیتش کنی اگ از این فیک ها زیاد میخونید فک کنم منظورم رو فهمیده باشید)
ولی یه حس عجیبی هم بهش داشتم نمیدونم چی بود
هر وقت بهم نزدیک میشدیم قلبم زود زود میتبید
اهههه بگذریم
کوک:اوووو کیا رو میبینم "کیم یونا"
یونا:خیلی نگا نکن کور میشی از خوشگلیم ها
بعد یهو میبینیم پسر بد مدرسه "جئون جونگکوک" کور شده
جونگکوک:یه اشتباه داشتی از خوشگلی ن از زشتی
با دوستاش زد زیر خنده
هانا:از نظر من ت همین الانش هم کور شدی ک خوشگلی یونا رو نمیبینی
یعنی هانا استاد تیکه انداختن ها
موقع ای ک میخواست یه چیزی بگه یه صدای آشنا اومد
یوجین:چه خبره اینجا
کوک:اف باز این پیداش شد
یوجین:دوباره این پسره *** اذیتت کرد؟(هی به پسرم فحش نده)
یونا: ن ولش بریم کافه
از کلاس دراومدم رفتم سمت کافهی مدرسه
چون مدرسه خیلی بزرگ بود آسانسور داشت
هانا و لونا باهامون نیومدن
منو یوجین بودیم
یوجین:باز ساعت 2 نصف شب خوابیدی آره
یونا:اوهوم
یوجین:از این به بعد اگ زود نخوابی به بابات میگم
یونا:اف یوجین
یوجین:اف نکن
چون میز نبود رفتیم حیاط
من داشتم هات چاکلتم رو میخوردم که یوجین حرف زد
یوجین:آخه این جونگکوک مرز داره هی دوروبر توعه
یونا:میتونه باشه
یوجین:افف نمیدونی چقد ازش بدم میاد
یونا:اندازه من نیس
یوجین:دروغ نگو
یونا:چی؟
یوجین:شما دوتا اسکل عاشق همین ولی هنوز نفهمیدین ک عین دیونه ها همدیگه رو دوس دارین
یونا:اف یوجین ما از هم دیگه نفرت داریم
من نباشم هم اون...
اگه بهش یه اسلحه بدی و بگی مجبوری یکی از بچه های این مدرسه رو بکشی اون شخص قطعا منم
یوجین:فک میکنی
بعد 5 دقیقه رفتم کلاس
کلاس یوجین از واسه من جدا بود
رفتم نشستم پیش لونا
چند دیقه بعد استاد اومد
استاد:سلام بچه ها امروز میخوام یه تکلیفی بهتون بدم ک باهم انجام بدین یعنی 2 نفرس
اف حوصله داره ها
هانا با جیمین
السا با مونا
جولیا با ماکس
لونا با سوجین
و...
یونا هم با جونگکوک
کوکویونا:چیییی؟
یونا:نه نه استاد لطفا نه خواهش میکنم من تو مدرسه اینو میبینم بس نیس انگار باهاش تکلیف هم انجام بدم
کوک:انگار من عاشقتم
استاد:هرچی گفتم
همینه که هست باهم انجام میدین
کوک و یونا:اففففف
...
همهی درس ها اینا تموم شد و آخر مدرسه بود ک جونگکوک اومد پیشم
کوک:بعد مدرسه خونهی من میریم ها
یونا:کی گفته؟عمرا بیام خونه تو
تو بیا
کوک:تو خوابت ببینی
اگه میخوای از استاد یه صفر گنده بگیری ک هیچ
یونا:افففف باشه بعد مدرسه میریم
آخر مدرسه...
کوک:بیا بریم
رفتیم طرف پارکینگ
Wow
ماشینش خیلی عالی بود
اف اونم مشکی مشکی
یونا:همم ماشینت خیلی خوب ها
بقیش رو هم الان آپلود میکنم اینجا جا نشد
تک پارتی کوک
جونگکوک=کوک
ا/ت=یونا
ویو یونا
صبح ساعت 7 بود که آلارمم زد
از خواب پاشدم
خیلی خسته بودم اصلا حوصله نداشتم برم مدرسه
ولی اگه نرم مدرسه به بابام خبر میده
مامان بابام موقع ای ک 7 سالم اینا بود از هم جدا شدن
با بابام زندگی میکردم ولی الان خارج از کشور بود
مامانم هم تو فرانسه بود
وضع مالی بدی نداشتیم
حتی میتونم بگم عالی
پاشدم صورتم اینا رو شستم روتین صبحم رو انجام دادم
بعد لباس فرمم رو پوشیدم(تو اسلاید بعد)
رفتم پایین
آجوما برام ساندویچ درست کرده بود
یونا:صبح بخیرررر
آجوما:صبح توهم بخیر دخترم
بیا صبحونه بخور
رفتم خوردم
هم زمان ک داشتم میخوردم فیلم هم میدیدم
ساعت رو دیدم ک 7:20 بود
باید ساعت 7:30 تو مدرسه باشم
پاشدم کوله پشتیم رو برداشتم
یونا:آجوما من میرم خدافظ
آجوما:خدافظ دخترم
رفتم سوار ماشین شدم
هر چقدر هم ک میخواستم نمیتونم تنهایی برم مدرسه
باید با بادیگارد ها برم
افف بابا چرا این همه سخت میگیری
هوففف
تا مدرسه آهنگ گوش دادم
بعد که رسیدیم از ماشین پیاده شدم
رفتم مدرسه نصف بچه ها تو حیاط بودن
نصفشون هم تو راه رو اینا
دوستم هانا و لونا رو دیدم
رفتم پیششون
یونا:سلام چه خبر
هانا:سلام از تو چه خبر
یونا:هیچی عین همیشم...
لونا:دیشب ساعت چند خوابیدی؟
چشات داره هوار میکشه خوابم میاد
یونا:فک کنم 2:45 اینا بود
هانا:آفرین بهت
لونا:شاهکار کردی
یونا:اف بیاین بریم کلاس شاید تونستم یه زره بخوابم
رفتیم کلاس که...
اف
دوباره اون پسره
بد بوی مدرسه "جئون جونگکوک"
باهاش رقابتی بودم
خیلی اذیتم میکرد
باهم هی رقابت میکردم
چرا؟!
چون اون هم زمان این ک بد بوی مدرسه بود قلدری هم میکرد
و من از این کار خیلی بدم میومد
کم نشده تو کاراش دخالت کنم
ولی خیلی هارو از دستش نجات دادم
واستون سوال که به منم قلدری میکنه؟
آره
ولی جالب اینجاس ک فقط خودش میکنه
یعنی نمیزاره کس دیگهای بکنه
برای کسانی ک نمیدونن قلدری چیه
(قلدری یعنی مثلا به یکی شکنجه کنی یا اذیتش کنی اگ از این فیک ها زیاد میخونید فک کنم منظورم رو فهمیده باشید)
ولی یه حس عجیبی هم بهش داشتم نمیدونم چی بود
هر وقت بهم نزدیک میشدیم قلبم زود زود میتبید
اهههه بگذریم
کوک:اوووو کیا رو میبینم "کیم یونا"
یونا:خیلی نگا نکن کور میشی از خوشگلیم ها
بعد یهو میبینیم پسر بد مدرسه "جئون جونگکوک" کور شده
جونگکوک:یه اشتباه داشتی از خوشگلی ن از زشتی
با دوستاش زد زیر خنده
هانا:از نظر من ت همین الانش هم کور شدی ک خوشگلی یونا رو نمیبینی
یعنی هانا استاد تیکه انداختن ها
موقع ای ک میخواست یه چیزی بگه یه صدای آشنا اومد
یوجین:چه خبره اینجا
کوک:اف باز این پیداش شد
یوجین:دوباره این پسره *** اذیتت کرد؟(هی به پسرم فحش نده)
یونا: ن ولش بریم کافه
از کلاس دراومدم رفتم سمت کافهی مدرسه
چون مدرسه خیلی بزرگ بود آسانسور داشت
هانا و لونا باهامون نیومدن
منو یوجین بودیم
یوجین:باز ساعت 2 نصف شب خوابیدی آره
یونا:اوهوم
یوجین:از این به بعد اگ زود نخوابی به بابات میگم
یونا:اف یوجین
یوجین:اف نکن
چون میز نبود رفتیم حیاط
من داشتم هات چاکلتم رو میخوردم که یوجین حرف زد
یوجین:آخه این جونگکوک مرز داره هی دوروبر توعه
یونا:میتونه باشه
یوجین:افف نمیدونی چقد ازش بدم میاد
یونا:اندازه من نیس
یوجین:دروغ نگو
یونا:چی؟
یوجین:شما دوتا اسکل عاشق همین ولی هنوز نفهمیدین ک عین دیونه ها همدیگه رو دوس دارین
یونا:اف یوجین ما از هم دیگه نفرت داریم
من نباشم هم اون...
اگه بهش یه اسلحه بدی و بگی مجبوری یکی از بچه های این مدرسه رو بکشی اون شخص قطعا منم
یوجین:فک میکنی
بعد 5 دقیقه رفتم کلاس
کلاس یوجین از واسه من جدا بود
رفتم نشستم پیش لونا
چند دیقه بعد استاد اومد
استاد:سلام بچه ها امروز میخوام یه تکلیفی بهتون بدم ک باهم انجام بدین یعنی 2 نفرس
اف حوصله داره ها
هانا با جیمین
السا با مونا
جولیا با ماکس
لونا با سوجین
و...
یونا هم با جونگکوک
کوکویونا:چیییی؟
یونا:نه نه استاد لطفا نه خواهش میکنم من تو مدرسه اینو میبینم بس نیس انگار باهاش تکلیف هم انجام بدم
کوک:انگار من عاشقتم
استاد:هرچی گفتم
همینه که هست باهم انجام میدین
کوک و یونا:اففففف
...
همهی درس ها اینا تموم شد و آخر مدرسه بود ک جونگکوک اومد پیشم
کوک:بعد مدرسه خونهی من میریم ها
یونا:کی گفته؟عمرا بیام خونه تو
تو بیا
کوک:تو خوابت ببینی
اگه میخوای از استاد یه صفر گنده بگیری ک هیچ
یونا:افففف باشه بعد مدرسه میریم
آخر مدرسه...
کوک:بیا بریم
رفتیم طرف پارکینگ
Wow
ماشینش خیلی عالی بود
اف اونم مشکی مشکی
یونا:همم ماشینت خیلی خوب ها
بقیش رو هم الان آپلود میکنم اینجا جا نشد
۲۹.۴k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.