تاجگذاری p10

ا.ت
وارد مکان مبارزه شدم و دیدم مرد های هیکلی دارن تمرین میکنن چشمم کمی چرخید واقعا تمیرناتشون سخت بود اما خیلی کسل کننده بود یکم یه دور و بر نگاه کردم و دیدم یه جای دور تر توی یه گوشه یکی داره تمرین شمشیر زنی می‌کنه با تعجب رفتم جلو همه با دیدن من سرخم کردند و احترام گذاشتن سلامی کردم رفتم نزدیک تر اون مرد واقعا جذاب بود ماتم برده بود که دیدم از شمشیر زنی دست برداشت و به رختکن رفت تا لباسشو عوض کنه منم از اونجا رفتم
تصمیم گرفتم منم تمرین کنم البته من خیلی تو شمشیر زنی ماهرم اما کسی نمیدونه از بچگی تمرین میکردم رفتم پیش خیاط های سلطنتی و دستور یه لباس جنگی راحت زنانه که مثل مال مردا دامن پوف پوفی نداشته باشه
جیمین
اااااه اون لعنتی نزاشت خوب بخوابم رفتم به محل تمرین و لباسم رو عوض کردم و مثل همیشه رفتم یه گوشه وقتی شمشیرم دستم میگیرم دیگه هیچی رو متوجه نمیشم تا خودم نخوام نمیتونم از حسم بیام بیرون بلاخره ول کن شدم و رفتم رختکن و لباس خودمو پوشیدم و رفتم به کارهای قصر برسم
ا.ت
اووووم لعنتی حوصلم گوزید خوب کجا برم دیگه اوووووف این قصر خیلی مزخرفه
حتا ندیمه ها هم باهام حرف نمیزنن ایشششش
ا.ت:ببخشید ندیمه
ندیمه:بله بانوی‌ من امری داشتید؟
ا.ت:اسمت چیه؟
ندیمه:مینول بانو
ا.ت:خوب مینول من قوانین خودم و دارم پس خوب گوش کن
مینول:چشم
ا.ت:دلم میخواد با هم صمیمی باشیم پس احترام بزار اما حالت دوستانه داشته باش انگار که من ملکه نیستم و بعدشم میشه با هم دوست باشیم؟
مینول:البته بانوی من (خنده)
ا.ت:خوب میشه بریم یه جایی چون خیلی حوصلم سر رفت
نویسنده
مینول و ا.ت کلی دور دور کردن تمام این مدت بانوی شخصی ا.ت یعنی بانو سو قر قر میکرد و نگران بود مینول و ا.ت با هم کلی صمیمی شدن و وجه اشتراک های زیادی داشتن تا اینکه بلاخره شب رسید
ا.ت
یاااااااااا یک دو سههههه حالا این شیطان دوباره بیدار میشه یو ها ها ها
نشونت میدم پارک.جی.مین هع
جیمین
بعد کلی کار تازه شب شد اوووووف باز هی بله عالیجناب ببخشید چشم لطفاً های اون دختره رو مخ شروع میشه
رفتم سمت عمارتم که با چیزی که دیدم تعجب کردم گرفته بود خوابیده بود
لعنتی میخواستم سر خواب اذیتش کنم اشکال ندارد بیدارش میکنم
تا اومدم دست بزنم گفت
ا.ت:هی پسره خر خستم عصاب ندارم گمشو یه گوشه بخواب
جیمین:چ.چیییی خر؟
ا.ت: ایشالا کرم شدی ؟
جیمین:بله؟
ا.ت:بگیر بخواب آنقدر زر زر نکن خوابم میاد اووووف(خواب‌آلود)
جیمین:دختره پرو اصلا میدونی من کیم؟
ا.ت:آره دیگه تو پارک جیمینی خر نیستم که ندونم
جیمین:پوووف نکنه مست کردی؟
ا.ت:نه بابا چی چرت میگی ؟
جیمین:هاااا(متعجب)
ا.ت
بلند شد و نشست روی تشک و گفت
ا.ت:به پدرم قول دادم که پنج روز باهات خوب باشم تا شاید تو هم خوب شدی اما تو خوب نشدی هیچ مثل سگ شدی حالا این پنج روز تموم شد و من دیگه قراره خودم باشم (جدی)
جیمین:این پنج روز از کی شروع شد؟
ا.ت:خوب از قبل اینکه برم اما نمیدونم چرا هی تمدید میشد اما ایندفعه نشد الآنم تموم شد
جیمین:اهااااا،ولی فکر کردی هرچی میخوای میتونی بگی دختره هرزه ؟(عربده)
ا.ت:برو یه عمت بگو هرزه پسره دخترباز (عربده)
جیمین:میدونی صداتو داری روی کی بالا می‌بری(عربده)
ا.ت:آره روی شوهر خرممممممممممممم(عربده)
جیمین:نشونت میدم دختره خیره سر دارم برات
ا.ت:فردا نشون بده الان خوابم میاد گمشو بخواب
جیمین:دارم برات
ا.ت:باشههههههههه
نویسنده
جیمین و ا.ت رفتن بخوابن که ا.ت گفت
ا.ت:هی هی هی مثل دیشب بغلم نمی‌گیری اوکی؟
جیمین:هیچ قولی نمیدم
ا.ت:پوووووووف
جیمین
وقتی اومدم بیدارش کنم برگشت فوش داد اصلا کلا عوض شده بود داشتم میمردم از تعجب باورم نمیشد
بعد کلی دعوا آخر گرفتیم خوابیدیم اما من نمیتونستم‌ باید یچیزی رو بغل میگرفتم لعنتی خودش مثل خرس گرفته خوابیده حالا من باید اینجوری عذاب بکشم بهش پشت کردم که دستی دور کمرم احساس کردم فهمیدم ا.ت چرا اینجوری کرد برگشتم دیدم کاملا خوابه منم چون نمیتونستم‌ بدون بغل بخوابم محکم بغلش کردم و خوابیدم
ادامه تو کامنتتتتتتتت
دیدگاه ها (۸)

تاجگذاری p11

ازدواج از روی اجبار۲ پارت ۱۸

یه عزیزی تو ناشناس کمک خواست میخواستم بگمدر خدمت گزاری حاضرم...

تاجگذاری p9

تکپارتی از کوک

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط