ادامه پارت ۳۴
ادامه پارت ۳۴
+پس بخاطر همین جونگ کوک اومده بود شرکت خبری ما؟
$اوهوم....
+چه پسفترنی هستین شم.....
خواستم فحشی نثار جونگ کوک کنم که یادم افتاد دختر عمش،از همه مهم تر نامزدش دقیقا جلوم وایساده.....
دستمو سریع جلوی دهنم گرفتم.....
$خب..........حرفتو نادیده میگیرم
+خب حالا میشه بگی......این داستانا چه ربطی به اومدن من اینجا داره؟
$خب ببین.........رئیستون یه چالش گذاشته بود برای سرپرست تیم خبرنگاری شدن......جونگ کوک از قبل بهترین تصاویر و فیلم ها رو آماده کرده بود......و انتظار داشت آقای چوی اونو انتخاب کنه......
اما بخاطر اینکه آقای چوی هم توسط شرکت پوسکو خریده شده.......نيومده یه کارآموز تازه کارو و بکنه سرپرست تیم.......
+واییییی........یعنی آقای چوی هم......
$آره.......دنیا پره از آدمای خیانتکاره......
هر لحظه و هر حرفی که زده می شد اتفاق های اطرافم برام واضح تر می شدن و تازه داشتم به حقیقتی که خيلي وقت بود ازش بیخبر بودم پی می بردم......
خواستم سوالی بپرسم که فلورا ادامه داد
$جونگ کوک اگر سرپرست می شد می تونست به قول خودش با ترفند های خاصی خيلي راحت به اون مدارک دست پیدا کنه......اما تو سرپرست شدی و یه مانع شدی تا داییم به هدفش نرسه......و اینکه داییم هر مانعی که سر راهش باشه رو خیلی راحت کنار میزنه.....چه آدم باشه چه هر چیز دیگه ای.......الانم اگر زنده ای خيلي شانس آوردی.......گرچه توی دنیای بیرون مردی.......
تازه داشتم به حرفای اون دختر خدمتکاره که اول دیدم می رسیدم......
+یعنی چی اون دنیای بیرون مردم؟
$خب تو یهویی ناپدید میشی.....به نظرت رئیست شک نمیکنه که چرا یهویی ناپدید شدی؟پس بخاطر همین جونگ کوک یه سناریو فیک درست کرد و گفت که تو تصادف کردی و مردی.......بخاطر همین الان همه فکر می کنن تو مردی.............
اینم از این پارت......
امیدوارم دوست داشته باشین
برای این پارت شرط نمیزارم......
ار چقدر که تونستین کامنت بزارین تا انرژی بگیرم فردا چند تا پارت آپ کنم
مرسی از همه ی حمایت هاتون......
شب بخیر
بوس به کلتون♡
+پس بخاطر همین جونگ کوک اومده بود شرکت خبری ما؟
$اوهوم....
+چه پسفترنی هستین شم.....
خواستم فحشی نثار جونگ کوک کنم که یادم افتاد دختر عمش،از همه مهم تر نامزدش دقیقا جلوم وایساده.....
دستمو سریع جلوی دهنم گرفتم.....
$خب..........حرفتو نادیده میگیرم
+خب حالا میشه بگی......این داستانا چه ربطی به اومدن من اینجا داره؟
$خب ببین.........رئیستون یه چالش گذاشته بود برای سرپرست تیم خبرنگاری شدن......جونگ کوک از قبل بهترین تصاویر و فیلم ها رو آماده کرده بود......و انتظار داشت آقای چوی اونو انتخاب کنه......
اما بخاطر اینکه آقای چوی هم توسط شرکت پوسکو خریده شده.......نيومده یه کارآموز تازه کارو و بکنه سرپرست تیم.......
+واییییی........یعنی آقای چوی هم......
$آره.......دنیا پره از آدمای خیانتکاره......
هر لحظه و هر حرفی که زده می شد اتفاق های اطرافم برام واضح تر می شدن و تازه داشتم به حقیقتی که خيلي وقت بود ازش بیخبر بودم پی می بردم......
خواستم سوالی بپرسم که فلورا ادامه داد
$جونگ کوک اگر سرپرست می شد می تونست به قول خودش با ترفند های خاصی خيلي راحت به اون مدارک دست پیدا کنه......اما تو سرپرست شدی و یه مانع شدی تا داییم به هدفش نرسه......و اینکه داییم هر مانعی که سر راهش باشه رو خیلی راحت کنار میزنه.....چه آدم باشه چه هر چیز دیگه ای.......الانم اگر زنده ای خيلي شانس آوردی.......گرچه توی دنیای بیرون مردی.......
تازه داشتم به حرفای اون دختر خدمتکاره که اول دیدم می رسیدم......
+یعنی چی اون دنیای بیرون مردم؟
$خب تو یهویی ناپدید میشی.....به نظرت رئیست شک نمیکنه که چرا یهویی ناپدید شدی؟پس بخاطر همین جونگ کوک یه سناریو فیک درست کرد و گفت که تو تصادف کردی و مردی.......بخاطر همین الان همه فکر می کنن تو مردی.............
اینم از این پارت......
امیدوارم دوست داشته باشین
برای این پارت شرط نمیزارم......
ار چقدر که تونستین کامنت بزارین تا انرژی بگیرم فردا چند تا پارت آپ کنم
مرسی از همه ی حمایت هاتون......
شب بخیر
بوس به کلتون♡
۴۵.۲k
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.