ادامه پارت ۳۳
ادامه پارت ۳۳
۷۰ کامنت برای پارت بعد
《فلش بک》
(فلورا ویو)
قدم هامو به سمت اتاق داییم (پدر جونگ کوک)بر می داشتم.......ازم خواسته بود برم اتاقش تا باهام خصوصی حرف بزنه.......
رسیدم در اتاق.....
در زدم......
¥بیا تو
دستگیره ی درو آروم فشار دادم و داخل شدم.......
با دیدن جونگ کوک دلهره ای به دلم افتاد......دوباره نقش بازی کردن......دوباره نقاب گذاشتن روی واقعیت......دوباره همون داستان های قبلی........
با صدای داییم به خودم اومدم
¥بشین......
آروم روی مبل روبه روی جونگ کوک نشستم........هه(نیشخند)......از وقتی وارد اتاق شدم حتی یه نگاه زیر چشمی هم بهم ننداخته.....اونوقت انتظار دارن با یه اینجور آدمی ازدواج کنم و برم زیر یه سقف....
دوباره با شنیدن صدای داییم از فکر و خیالاتم اومدم بیرون.....
¥خب......فلورا.......من به جونگ کوک وضعیت رو توضیح دادم......به نظرم نیازه که تو هم دربارش بدونی......
$چه وضعیتی؟
¥خب ببین شرکت رقیب ما.........
$posco(پوسکو هم یکی دیگه از شرکت های معروف توی کره است)
¥درسته........اونا مدارکی درباره باندمون پیدا کردن.......که کاملا نشون میده که من رئیس یه باند مافیایی هستم......
$واقعا؟
¥بله......
$خب.......خب.......حالا می خواین چیکار کنین؟
به صندلیش تکیه داد و جوابمو داد
¥خب اونا منو تهدید کردن که اگر از سهام بورس جی اس گروپ کناره گیری نکنم مدارکو پخش میکنه......تازه گفته که همین الانشم یه کپی از مدارکو داده به یه شبکه خبری تا اگر از سهام کناره گیری نکردم سریع پخشش کنن........
$اووو.......چقدر بد.......خب این چه ربطی به من داره؟
¥خب ببین.......تمام سرپرست ها و رئیس اون شرکت خبری توسط شرکت پوسکو خریده شدن.......تا من نتونم کاری انجام بدم......
$خب
¥حالا می خوام از راه دیگه ای وارد شم......
$چه راهی
¥می خوام جونگ کوک رو به عنوان کارآموز اونجا بفرستم......در حالی که نقش یه کارآموز ساده رو بازی می کنه تمام فایل ها رو پیدا می کنه و حذف می کنه........
$خب اینطوری که فقط کپی اون مدارک از بین میره........
¥اصل اون مدارکو که دست رئیس شرکته پوسکو هست.....خودم ترتیبش رو میدم......اما اون کپی که دست رئیس شرکت خبریه اون خطرناکه.....چون هر لحظه ممکنه پخش بشه.....
$خب.....نقشه خوبیه......ولی هنوز نگفتین چه ربطی به من داره؟
¥خب........تو..........مشکلی نداری جونگ کوک می خواد بره اونجا و به احتمال زیاد با یه دختر هم گروه بشه؟
ناراحت بشم؟اصلا.......منو و جونگ کوک نه تنها به عنوان نامزد عاشق هم نیستیم.......بلکه این حس کم کم داره به تنفر تبدیل میشه......اصن بهتر که میره......شاید رفت اونجا عاشق یه دختری شد اومد نامزدیمون رو به هم زد......منم راحت شدم.......با اینکه بعید می دونم این جناب از خود راضی عاشق کسی بشه.......همه رو عاشق خودش میکنه ولی عاشق کسی نمیشه.......
۷۰ کامنت برای پارت بعد
《فلش بک》
(فلورا ویو)
قدم هامو به سمت اتاق داییم (پدر جونگ کوک)بر می داشتم.......ازم خواسته بود برم اتاقش تا باهام خصوصی حرف بزنه.......
رسیدم در اتاق.....
در زدم......
¥بیا تو
دستگیره ی درو آروم فشار دادم و داخل شدم.......
با دیدن جونگ کوک دلهره ای به دلم افتاد......دوباره نقش بازی کردن......دوباره نقاب گذاشتن روی واقعیت......دوباره همون داستان های قبلی........
با صدای داییم به خودم اومدم
¥بشین......
آروم روی مبل روبه روی جونگ کوک نشستم........هه(نیشخند)......از وقتی وارد اتاق شدم حتی یه نگاه زیر چشمی هم بهم ننداخته.....اونوقت انتظار دارن با یه اینجور آدمی ازدواج کنم و برم زیر یه سقف....
دوباره با شنیدن صدای داییم از فکر و خیالاتم اومدم بیرون.....
¥خب......فلورا.......من به جونگ کوک وضعیت رو توضیح دادم......به نظرم نیازه که تو هم دربارش بدونی......
$چه وضعیتی؟
¥خب ببین شرکت رقیب ما.........
$posco(پوسکو هم یکی دیگه از شرکت های معروف توی کره است)
¥درسته........اونا مدارکی درباره باندمون پیدا کردن.......که کاملا نشون میده که من رئیس یه باند مافیایی هستم......
$واقعا؟
¥بله......
$خب.......خب.......حالا می خواین چیکار کنین؟
به صندلیش تکیه داد و جوابمو داد
¥خب اونا منو تهدید کردن که اگر از سهام بورس جی اس گروپ کناره گیری نکنم مدارکو پخش میکنه......تازه گفته که همین الانشم یه کپی از مدارکو داده به یه شبکه خبری تا اگر از سهام کناره گیری نکردم سریع پخشش کنن........
$اووو.......چقدر بد.......خب این چه ربطی به من داره؟
¥خب ببین.......تمام سرپرست ها و رئیس اون شرکت خبری توسط شرکت پوسکو خریده شدن.......تا من نتونم کاری انجام بدم......
$خب
¥حالا می خوام از راه دیگه ای وارد شم......
$چه راهی
¥می خوام جونگ کوک رو به عنوان کارآموز اونجا بفرستم......در حالی که نقش یه کارآموز ساده رو بازی می کنه تمام فایل ها رو پیدا می کنه و حذف می کنه........
$خب اینطوری که فقط کپی اون مدارک از بین میره........
¥اصل اون مدارکو که دست رئیس شرکته پوسکو هست.....خودم ترتیبش رو میدم......اما اون کپی که دست رئیس شرکت خبریه اون خطرناکه.....چون هر لحظه ممکنه پخش بشه.....
$خب.....نقشه خوبیه......ولی هنوز نگفتین چه ربطی به من داره؟
¥خب........تو..........مشکلی نداری جونگ کوک می خواد بره اونجا و به احتمال زیاد با یه دختر هم گروه بشه؟
ناراحت بشم؟اصلا.......منو و جونگ کوک نه تنها به عنوان نامزد عاشق هم نیستیم.......بلکه این حس کم کم داره به تنفر تبدیل میشه......اصن بهتر که میره......شاید رفت اونجا عاشق یه دختری شد اومد نامزدیمون رو به هم زد......منم راحت شدم.......با اینکه بعید می دونم این جناب از خود راضی عاشق کسی بشه.......همه رو عاشق خودش میکنه ولی عاشق کسی نمیشه.......
۵۴.۳k
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.