زنگ در صدا خرد رفتم در را باز کنم وقتی در را باز کردم دید
زنگ در صدا خرد رفتم در را باز کنم وقتی در را باز کردم دیدم تهیونگ هست از تعجب ماتم برده بود
تهیونگ: سلام اجازه هست بیام داخل
آ/ت : بله
آمد داخل ازش پرسیدم گرسنه ای
تهیونگ: آره هستم
آ/ت : رفتم غذا درست کنم ندل درست کردم
میز چیدم ندل ها را گذاشتم
آ/ت: خب نمیخای بگی برای چی آمدی
تهیونگ:داشتم ندل میخردم ازم سوال پرسید
(داخل زهنش) نمیتونم که بهش یه راست عاشقش شدم
تهیونگ: آ/ت من.م.من میخام باهم دوست باشیم
صبر کن این چی بود بهش گفتم( داخل
زهنش)
آ/ت: چه.چی ب.باهم دوست باشیم
تهیونگ: آ.آره
آ/ت : خب باشه پس بیا اول باهم آشنا شیم
تهیونگ: باشه خب رنک مرده علاقت چیه
آ/ت: بنفش و سیاه رنگ مرده علاقه تو چیه
تهیونگ: آبی و سیاه
آ/ت: خب نوبت منه ازت سوال بپرسم
چه غذای را دوست داری
تهیونگ: کیمچی
آ/ت: منم کیمیچی دوست دارم
تهیونگ: چه جالب خب حالا نوبت منه
(بعد از یه ساعت سوال پرسیدن )
تهیونگ: من دیگه برم بای
آ/ت: تا دم در همراهیش کردم بای
تهیونگ: بای
از زبان آ/ت
در را بستم رفتم داخل اتاقم لباس خانم را پوشیدم و تو فکر رفتم من همیشه فکر می کردم مردای پولدار خسیص و همیشه پز میدن ولی تهیونگ اینجوری نبود بعد گرفتم خوابیدم
(زمان حال)
و این جوری بود که من و تهیونگ با هم آشنا شدیم
ریس: آ/ت یه نفر آمده دیدنت
آ/ت روم کردم اونور دیدم اون......
خب بچه ها اینم ازین پارت ۲ امید وارم لذت برده باشید برای قسمت بعد ۱۳ تا لایک ۱۰ تا کامنت بای بچه ها♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
تهیونگ: سلام اجازه هست بیام داخل
آ/ت : بله
آمد داخل ازش پرسیدم گرسنه ای
تهیونگ: آره هستم
آ/ت : رفتم غذا درست کنم ندل درست کردم
میز چیدم ندل ها را گذاشتم
آ/ت: خب نمیخای بگی برای چی آمدی
تهیونگ:داشتم ندل میخردم ازم سوال پرسید
(داخل زهنش) نمیتونم که بهش یه راست عاشقش شدم
تهیونگ: آ/ت من.م.من میخام باهم دوست باشیم
صبر کن این چی بود بهش گفتم( داخل
زهنش)
آ/ت: چه.چی ب.باهم دوست باشیم
تهیونگ: آ.آره
آ/ت : خب باشه پس بیا اول باهم آشنا شیم
تهیونگ: باشه خب رنک مرده علاقت چیه
آ/ت: بنفش و سیاه رنگ مرده علاقه تو چیه
تهیونگ: آبی و سیاه
آ/ت: خب نوبت منه ازت سوال بپرسم
چه غذای را دوست داری
تهیونگ: کیمچی
آ/ت: منم کیمیچی دوست دارم
تهیونگ: چه جالب خب حالا نوبت منه
(بعد از یه ساعت سوال پرسیدن )
تهیونگ: من دیگه برم بای
آ/ت: تا دم در همراهیش کردم بای
تهیونگ: بای
از زبان آ/ت
در را بستم رفتم داخل اتاقم لباس خانم را پوشیدم و تو فکر رفتم من همیشه فکر می کردم مردای پولدار خسیص و همیشه پز میدن ولی تهیونگ اینجوری نبود بعد گرفتم خوابیدم
(زمان حال)
و این جوری بود که من و تهیونگ با هم آشنا شدیم
ریس: آ/ت یه نفر آمده دیدنت
آ/ت روم کردم اونور دیدم اون......
خب بچه ها اینم ازین پارت ۲ امید وارم لذت برده باشید برای قسمت بعد ۱۳ تا لایک ۱۰ تا کامنت بای بچه ها♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
۲.۷k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.