ویلای من
ویلای من
part 7
شوگا سوار ماشین شد
ماشین رو روشن کرد و به سمتپاساژ رفت
شوگا نمیتونست نگاهش رو از روی ات برداره...
ات: تموم شدم بسته...
شوگا: ها؟
ات: میگمتموم شدم .. چقدر نگام میکنی
شوگا: پررو😐
ات چیزی نگفت
بعد از چند دقیقه شوگا متوقف شد
ات پیاده شد
شوگا هم پیاده شد و در ماشین رو قفل کرد
شوگا: بیا بریم
دست ات رو گرفت
ات: .. الان داری میگی کاش مونا جای ات بود..
شوگا: شاید...
ات: ......
شوگا درحالی که دست ات رو گرفته بود به سمت پاساژ بردتش
وارد پاساژ شدن
کلی مغازه لباس عروسی فروشی بود...
ات: واو چقدر خوشگلن
شوگا: بیا اول بریم این مغازه
ات: سلام
فروشنده: سلام خوش اومدید.
شوگا: یه لباس ساده ولی شیک مناسب این خانم(اشاره با ات) میخواستیم
فروشنده: خب اینجا ما کلیی لباس های مخصوص ایشون داریم.. میتونید دونه دونه، پُرُو کنید.
ات دونه دونه میپوشید و ا زشوگا نطر میخواست
شوگا: این زیادی کوتاه...
لباس بعد
شوگا: خیلی سادس...
لباس بعد
شوگا: خیلی بازه
ات: آه من اینو میخوام
شوگا: نه
ات: خیلی خوشگله
شوگا: بدنت کامل مشخصه
ات: هوف یونگی گیر نده
شوگا: یونگی؟
ات: شوگا...
شوگا: ارباب..
ات: چی؟
شوگا: همین کهگفتم
ات: شوخی میکنی دیگه؟
شوگا: کاملا جدیم
ات: میرم لباس بعد رو بپوشم
ات لباس بعدی پوشید
لباس خیلی شیک و زیبا بود
شوگا:این خوشگله.
ات: اوم..
شوگا: همینو حساب کنید
بعد از خرید لباس و کفش و...
به خونه برگشتن
م.ش: گرفتید؟
شوگا: آره
م.ش: خب شنبه عروسیتونه
* امروز چهارشنبه هست*
شوگا: هف خیل خب...
ات: بله..
م.ش: ات .. برای شنبه صبح وقت آرایشگاه گرفتم
ات: ممنون
شوگا: من میرم پیش مونا
م.ش: شوگا. بست کن تو داری ازدواج میکنی اون هرزه رو از زندگیت بنداز بیرون
شوگا: شروع نکن باز.. اون هرزه نیست.
یهوجیمین اومد داخل
جیمین: مدرک دارم.
شوگا: ببینم
شرایط پارت بعد: ۱۷ لایک.. ۵ کامنت
تو کامنتا نگید بعدی لطفا🍷💖
part 7
شوگا سوار ماشین شد
ماشین رو روشن کرد و به سمتپاساژ رفت
شوگا نمیتونست نگاهش رو از روی ات برداره...
ات: تموم شدم بسته...
شوگا: ها؟
ات: میگمتموم شدم .. چقدر نگام میکنی
شوگا: پررو😐
ات چیزی نگفت
بعد از چند دقیقه شوگا متوقف شد
ات پیاده شد
شوگا هم پیاده شد و در ماشین رو قفل کرد
شوگا: بیا بریم
دست ات رو گرفت
ات: .. الان داری میگی کاش مونا جای ات بود..
شوگا: شاید...
ات: ......
شوگا درحالی که دست ات رو گرفته بود به سمت پاساژ بردتش
وارد پاساژ شدن
کلی مغازه لباس عروسی فروشی بود...
ات: واو چقدر خوشگلن
شوگا: بیا اول بریم این مغازه
ات: سلام
فروشنده: سلام خوش اومدید.
شوگا: یه لباس ساده ولی شیک مناسب این خانم(اشاره با ات) میخواستیم
فروشنده: خب اینجا ما کلیی لباس های مخصوص ایشون داریم.. میتونید دونه دونه، پُرُو کنید.
ات دونه دونه میپوشید و ا زشوگا نطر میخواست
شوگا: این زیادی کوتاه...
لباس بعد
شوگا: خیلی سادس...
لباس بعد
شوگا: خیلی بازه
ات: آه من اینو میخوام
شوگا: نه
ات: خیلی خوشگله
شوگا: بدنت کامل مشخصه
ات: هوف یونگی گیر نده
شوگا: یونگی؟
ات: شوگا...
شوگا: ارباب..
ات: چی؟
شوگا: همین کهگفتم
ات: شوخی میکنی دیگه؟
شوگا: کاملا جدیم
ات: میرم لباس بعد رو بپوشم
ات لباس بعدی پوشید
لباس خیلی شیک و زیبا بود
شوگا:این خوشگله.
ات: اوم..
شوگا: همینو حساب کنید
بعد از خرید لباس و کفش و...
به خونه برگشتن
م.ش: گرفتید؟
شوگا: آره
م.ش: خب شنبه عروسیتونه
* امروز چهارشنبه هست*
شوگا: هف خیل خب...
ات: بله..
م.ش: ات .. برای شنبه صبح وقت آرایشگاه گرفتم
ات: ممنون
شوگا: من میرم پیش مونا
م.ش: شوگا. بست کن تو داری ازدواج میکنی اون هرزه رو از زندگیت بنداز بیرون
شوگا: شروع نکن باز.. اون هرزه نیست.
یهوجیمین اومد داخل
جیمین: مدرک دارم.
شوگا: ببینم
شرایط پارت بعد: ۱۷ لایک.. ۵ کامنت
تو کامنتا نگید بعدی لطفا🍷💖
۱.۴k
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.