ویلای من
ویلای من
Part 9
شوگا: میشه پیشم بخوابی؟
ات: چرا؟..
شوگا: دلم میخواد بغلم باشی
ات:باشه..
شوگا دراز کشید ات رفت تو بغل شوگا
شوگا محکم بغلش کرد
شوگا.گ: عاشقتم
ات:م..منم همینطور
شوگا: چییی؟؟؟
ات: گفتم منم همینطور
شوگا: واقعااا(ذوق)
ات: آره ..
شوگا لب های ات رو بوسید
ات هم همراهی کرد
بعد از چند مین
در اتاق زده شد
جَک: ارباب. اوردیمش
شوگا: خیل خب.. بیاریدش داخل
نگهبان ها مونا رو با دستای بسته آوردن داخل
مونا: آه ددی بهشون بگو دستمو آزاد کنن
شوگا اومد
ات هم پیشش بود
شوگا: خفه شو هرزه
مونا: با اتی؟
شوگا: نه با تو هرزه ام.. لقب خودتو رو اون نزار
یه سیلی به مونا زد
همه اعضا و پدر و مادر شوگا جمع شده بودن
همه خدمتکار ها با تعجب نگاه میکردن..
شوگا: ببریدش زیر زمین
مونا: ش..شوگا خوبی؟ چرا؟(ترس)
شوگا: چون توی زیر خوابی که هر شب زیر یه نفری( عربده)
طوری عربده زد که کل ساختمون لرزید
مونا دید که ات کنار شوگا وایساده و دست شوگارو گرفته
مونا: هه.. ات عوضی میدونم کار توعه
ات: من کاری نکردم...
مونا: خفه شو (عربده)
شوگا سمت مونا رفت و دست مونا رو گرفت و با عصبانیت به سمت زیر زمین برد و تا حد مرگ کتکش زد و بعد به بادیگارد ها گفت از خونه بیرونش کنن
پرش زمانی عروسی ات و شوگا
ات ویو
صبح بلند شدم و به سمت آرایشگاه رفتم .. بعد از آرایش لباس عروسم زو پوشیدم و کفش و طلاهامرو انداختم...
شوگا اومد دنبالم رفتمپایین
شوگا: واو.. چقدر تو زیبایی زندگیم(نیازمند به همچین شوگایی❤️)
ات: مرسی شازده.. تو که زیباتری نفسم
شوگا خندید
شوگا: بریم
ات: گربه کوچولوی من
از زبان ادمین
شرایط پارت بعد ۱۰ لایک ۵ کامنت
Part 9
شوگا: میشه پیشم بخوابی؟
ات: چرا؟..
شوگا: دلم میخواد بغلم باشی
ات:باشه..
شوگا دراز کشید ات رفت تو بغل شوگا
شوگا محکم بغلش کرد
شوگا.گ: عاشقتم
ات:م..منم همینطور
شوگا: چییی؟؟؟
ات: گفتم منم همینطور
شوگا: واقعااا(ذوق)
ات: آره ..
شوگا لب های ات رو بوسید
ات هم همراهی کرد
بعد از چند مین
در اتاق زده شد
جَک: ارباب. اوردیمش
شوگا: خیل خب.. بیاریدش داخل
نگهبان ها مونا رو با دستای بسته آوردن داخل
مونا: آه ددی بهشون بگو دستمو آزاد کنن
شوگا اومد
ات هم پیشش بود
شوگا: خفه شو هرزه
مونا: با اتی؟
شوگا: نه با تو هرزه ام.. لقب خودتو رو اون نزار
یه سیلی به مونا زد
همه اعضا و پدر و مادر شوگا جمع شده بودن
همه خدمتکار ها با تعجب نگاه میکردن..
شوگا: ببریدش زیر زمین
مونا: ش..شوگا خوبی؟ چرا؟(ترس)
شوگا: چون توی زیر خوابی که هر شب زیر یه نفری( عربده)
طوری عربده زد که کل ساختمون لرزید
مونا دید که ات کنار شوگا وایساده و دست شوگارو گرفته
مونا: هه.. ات عوضی میدونم کار توعه
ات: من کاری نکردم...
مونا: خفه شو (عربده)
شوگا سمت مونا رفت و دست مونا رو گرفت و با عصبانیت به سمت زیر زمین برد و تا حد مرگ کتکش زد و بعد به بادیگارد ها گفت از خونه بیرونش کنن
پرش زمانی عروسی ات و شوگا
ات ویو
صبح بلند شدم و به سمت آرایشگاه رفتم .. بعد از آرایش لباس عروسم زو پوشیدم و کفش و طلاهامرو انداختم...
شوگا اومد دنبالم رفتمپایین
شوگا: واو.. چقدر تو زیبایی زندگیم(نیازمند به همچین شوگایی❤️)
ات: مرسی شازده.. تو که زیباتری نفسم
شوگا خندید
شوگا: بریم
ات: گربه کوچولوی من
از زبان ادمین
شرایط پارت بعد ۱۰ لایک ۵ کامنت
۱.۸k
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.