پارت استاد من
پارت ۶ استاد من
ویو بنگچان:
با شنیدن اینکه قلبش مریضه حالم بهتر شد
دلم میخواست بیشتر بدونم ، بدونم که این چندسال چیکار کردن؟
_اها...امیدوارم هرچه زودتر خوب بشن مادرتونم که هنوز مدیر عامل شرکت داروسازیه درسته؟
++اره اما این مدت درگیر یه کار دیگه شده کم و بیش به اونجا سر میزنه
_مشغول چه کاری؟ البته ببخشید فضولی میکنم
++نه اشکالی نداره ، راستش یه بیمارستان داره درگیر تاسیسشه
پوزخندی زدم ولی سریع با حالت شوخی گفتم
_اوه... حتماً توهم میخوای دکتر بیمارستانشون بشی درسته؟
++بله درسته
_این خیلی خوبه ، نظرت چیه همینجاها وایسیم و ناهار رو مهمون من باشیم ؟
++ میتونیمم مهمون من باشیم
_نه یه روز دیگه مهمون تو...امروز مهمون من پایه ای؟
لبخندی زد
++اره پایه ام
اگه همینطور پیش برم همچیز برای اجرای نقشه ام جور میشه ، این عالیه
جایی پارک کردم و باهم سمت رستوران رفتیم
باید هرچه سریعتر مخش رو میزدم ، دیگه تحمل نداشتم ، چه این چندسالی که صب کردم چه این یه روزی که رسیدم ، فکر نمیکردم وقتی برسم کره اینقدر عجول بشم هنوز دختره منو یه ساعتم نیست که شناخته اونوقت توقع دارم که عاشقم شه
ویو بنگچان:
با شنیدن اینکه قلبش مریضه حالم بهتر شد
دلم میخواست بیشتر بدونم ، بدونم که این چندسال چیکار کردن؟
_اها...امیدوارم هرچه زودتر خوب بشن مادرتونم که هنوز مدیر عامل شرکت داروسازیه درسته؟
++اره اما این مدت درگیر یه کار دیگه شده کم و بیش به اونجا سر میزنه
_مشغول چه کاری؟ البته ببخشید فضولی میکنم
++نه اشکالی نداره ، راستش یه بیمارستان داره درگیر تاسیسشه
پوزخندی زدم ولی سریع با حالت شوخی گفتم
_اوه... حتماً توهم میخوای دکتر بیمارستانشون بشی درسته؟
++بله درسته
_این خیلی خوبه ، نظرت چیه همینجاها وایسیم و ناهار رو مهمون من باشیم ؟
++ میتونیمم مهمون من باشیم
_نه یه روز دیگه مهمون تو...امروز مهمون من پایه ای؟
لبخندی زد
++اره پایه ام
اگه همینطور پیش برم همچیز برای اجرای نقشه ام جور میشه ، این عالیه
جایی پارک کردم و باهم سمت رستوران رفتیم
باید هرچه سریعتر مخش رو میزدم ، دیگه تحمل نداشتم ، چه این چندسالی که صب کردم چه این یه روزی که رسیدم ، فکر نمیکردم وقتی برسم کره اینقدر عجول بشم هنوز دختره منو یه ساعتم نیست که شناخته اونوقت توقع دارم که عاشقم شه
- ۱.۷k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط