استاد کیم

استاد کیم
پارت ۳۷
کانگ دا : اووووو تهیونگ جوگیر شدی
تهیونگ : حسودی نکن تو هم جوگیر شو
تهیان : شما دوتا باز شروع نکنید
یه دختری خیلی خوشگل و زیبا با لباس های کیوت کنار تهیان نشست
یوری : سلام یوری هستم
مینو .... این اصلا خوشم نیومد این چرا اینجوری حرف میزنه
همه به یوری سلام کردن و با یوری آشنا شدن همه داشتن صحبت میکردن ولی مینو با اخم نشسته بود تهیونگ همش نگاه اش میکرد که چرا این دختر شیطون و بازگوش پر حرف امروز سکوت کرده
مینو چشماش اوفتاد رو گایا و سوکهون که وارد سالون شدن
مینو : یااااااااا خداااا گایا
زود به سمته اونا رفت و گایا رو سفت بغل کرد
مینو : دختر خیلی خوب شد که اومدی
سمته سوکهون رفت و بغلش کرد
مینو : خوش اومدی بیا
هر سه سمته سالون دیگی رفتن و رو مبل نشستن
تهیونگ اخم کرد که چرا با اونا رفت درست بود که با خانواده اش دعوا کرده بود ولی تقصیره تهیونگ چی بود اینجا
کانگ دا : امممممم یون وو خانم مینو چرا ناراحته
یون وو : نپرس داش ...
کانگ دا : ببخشید ولی کنجکاو شده بودم آخه خواهرت خیلی خوشگل و ناز هستش
یون وو : هی‌ نبینم به خواهرم نگاه کنی مگرنه خونت گردنه خودته
کانگ دا: باشه داداش من که چیزی نگفتم
تهیونگ : این چیزه خیلی بدیه وقتی اون هیچ نسبتی باهات نداره ولی تو بهش میگی خوشگل
تهیونگ نگاه اش را به مینو دوخت
کانگ دا: درسته شما استادش هستی معلومه که باید مثل داداش باهاش رفتار کنی
تهیونگ نگاه اش را به کانگ دا دوخت یهویی بهش برخورد وقتی گفت مثل‌داداش هست انگار یه چیزی رو دلش فشرده شد هیچ حرفی نزن چون نمیدونست چی بگه
》》》》》》》》》》》》》
گایا : بریم پیشه استاد اینا
مینو : اوففف باشه بریم
با اخم بلند شد سمته آن ها قدم برداشتن
مینو .... اصلا چرا باید اخم کنم برعکس باید دله پسرا رو ببری مینو .. وضیفه خودت رو فراموش کردی
کنار یونهی نشست سوکهون کنار کانگ دا نشست و گایا کنار یون وو
همه مشغول صحبت کردن بودن چند تا از دوست های تهیونگ و تهیان هم اومدن چهار یا سه تا دختر بودن پنچ تا پسر ....
@Yonjin953