استاد کیم

استاد کیم
پارت ۳۸

اومدن چهار یا سه تا دختر بودن پنچ تا پسر ....
همه رو مبل ها نشسته بودن و صحبت میکردن
تهیان : راستش درسته که دوکتر هستم ولی اصلا نمی‌خواهم مریضان راجبه خانوادم چیزی بدونن
کانگ دا : ای بابا اینجوری که خیلی خوب میشه
یونهی : من دوست داشتم معلم مهدکودک بشم
تهیان روبه یونهی کرد
تهیان : واقعا؟
یونهی : آره
مینو : من که دوست دارم یه دختری باشم که تو مسابقه های جهانی اول باشم
کانگ دا : چه مسابقه ای
مینو : مسابقه ماشین سواری
تهیونگ : انگار شما هم راننده گی دوست دارین
مینو : وای آره
یهویی مینو عوض شد و مینو سابق شد
مینو : چجورم خیلی راننده گی دوست دارم مخصوصا موتور سواری که محشره وقتی میبینم که شما رو موتور هستین خیلی خوشحال میشم خیلی هم دوست دار..... آ آ آ چیزه راستش منظورم اینه که موتور سواری رو بیشتر دوست دارم
تهیومگ خندید و گفت
تهیونگ : الکی که نیست بهت میگم خانم کوچولو
کانگ دا: پس منم دیگه بهت میگم خانم موتور سوار
مینو ناخودآگاه خندید از اینگه خنده تهیونگ رو دید ولی کانگ دا فکر کرد که مینو خوشش اومد از اینکه بهش گفت خانم موتور سوار
یون وو : اوووو پیشی کوچولو من موتور سواری رو دوست داره
یوری: منم خیلی موتور سواری رو دوست دارم مگه نه تهیونگ
تهیونگ : آره یادمه
یوری باز هم از تهیونگ جواب سرد گرفت و دوباره سکوت کرد
سوکهون: مینو دختر امشب حیلی خوشگل شدی
یون وو : انگار امشب قراره قاتل بشم
سوکهون: نه هیچی نمیشه مینو خوشگل تر از این حرفاست
کانگ دا : نه فک کنم حیلی دختر کیوتی هست
تهیونگ : کافیه دیگه شاید مینو معذب میشه
مینو : آره آره بس کنید دیگه
تهیونگ از جلو میز اش آب گیلاس را برداشت و بلند شد جلو مینو گذاشت
تهیونگ : این رو بخور
مینو : نمیخورم
تهیونگ نگاه آرامی به مینو دوخت و سر جاش نشست
تهیونگ : چی نشنیدم
مینو : نمیخورم
یون وو : ای بابا بخور دیگه مگه ما ترو نمیشناسیم که دست میزنی به ش*راب
مینو چشم غری به تهیونگ رفت و لیوان رو برداشت
مینو : چقدر پشتی بان داشتم
تهیونگ : خواهش میکنم خانم کوچولو

@Yonjin953
دیدگاه ها (۷)

استا کیم پارت ۳۹ کانگ دا : بیایین یه بازی بکنیم یون وو : موا...

استاد کیم پارت ۴۰ رو مینو و تهیان ایستاد مینو آب دهن اش را ق...

استاد کیم پارت ۳۷کانگ دا : اووووو تهیونگ جوگیر شدی تهیونگ : ...

استاد کیم پارت ۳۶از ماشین پیاده شدن و سمته سالون رفتن یه خون...

وقتی حامله بودی ولی بچه رو بدون اجازه شون سقط میکنی(درخواستی...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط