استاد کیم

استاد کیم
پارت ۳۶


از ماشین پیاده شدن و سمته سالون رفتن یه خونه کوچیکی و نقلی بود، که برایه جشن های کوچیکی رزرو شده بود،
مینو وارد سالون شد خیلی شلوغ نبود همه دوست های یون وو بودن،
یون وو دستش را گذاشت رو رو شانه مینو
یون وو : پیشی کوچولو بریم
مینو سری تکون داد و با هم رفتن سمته مبل رو مبل نشستن
یونهی : انگار آقا تهیان اینا نیومدن
مینو شوکه گفت
مینو : چی اونا هم میان
یون وو : آره این جشن برایه تولده اونا گرفته شد یعنی جشن اصلی فردا شبه امشب جشن جوانان هستش که بزن و بترکونن
مینو خودشم نمیدونست یهویی خوشحال شد
مینو ... دید دختر داره میاد اینجا
مینو دیونه شده بود تا استاد اش را زود ببینه شاید کمی قلبش صبور شه
تهیونگ : خوش اومدین
مینو با اینکه صدا تهیونگ برایش درمان قلب اش میشد باز هم یجوری وانمود کرد که اصلا با دیدن اش خوشحال نشده بود
یون وو : سلام و همچنین تولد شما مبارک
تهیونگ سمته یون وو رفت و بغلش گرفت و از هم جدا شدن بعدش تهیان یون وو رو بغل کرد و دوباره از هم جدا شدن
یونهی بلند شد و به تهیونگ دست داد
یونهی : تولدت مبارک
تهیونگ : ممنون
بعدش تهیان اومد به اونم دست داد
یونهی : از اینکه به این دنیا اومدی رو تبریک میگم
تهیان : مرسی لیدی جذاب بفرماید بنشینید
یونهی هم بقیه نشستن
تهیونگ نگاهی به مینو انداخت
تهیونگ : خانم کوچولو سلام بلد نیستن
مینو با غضب نگاه اش کرد
مینو : سلام
تهیونگ : امروز چرا نیومدی مدرسه
مینو : حالم خوب نبود
تهیونگ نگران دست هایش را تکیه گاه رو پاهایش گذاشت و با جدیت گفت
تهیونگ : الان چطوری خوبی
مینو فقد سری تکون داد
کانگ دا : بح بح خانم کوچولو هم اینجاست
مینو : بهم نگید کوچولو
کانگ دا کنار تهیونگ رو مبل نشست درست روبه رو مینو
خنده ای کرد و گفت
کانگ دا: باشه چشم ولی چرا تهیونگ بهت میگه
تهیونگ : میدونی یه جمله ای هست که حیلی دوسش دارم " من به فضول ها جواب نمیدم "
کانگ دا خندید و گفت
کانگ دا : ..

@Yonjin953