وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...
وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس...
پارت دهم
ویو ا.ت
نامجون:ا.ت چرا لباست عوض شده ؟!
شت ریدم که
+خبب امم میدونی چیه یه مشکل خاص فیزیکی داشتم برا همین
کوک:من گرفتم ولی چرا پیرهنت رو عوض کردی ؟!
+یااا خب لباس دوست دختر سوجون به پیراهنم نمیخورد مجبور شدم اینم عوض کنم
جین:آها
+من برم بالا لباس عوض کنم
رفتم بالا داشتم لباس. عوض میکردم یادم افتاد یه چی به سوجون نگفتم برا همین تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
ویو تهیونگ
داشتم میرفتم تو اتاق خودم که دیدم ا.ت داره حرف میزنه
+ببین سوجون من وقت ندارم خب اون نصف کوکائینی که از حمله امروز گرفتیم بفروش به جانگ هی
+چرا و اینا نداره بفروش بعد براش پاپوش درست کن بره زندان
+آره آره همون حالا بهت میگم چقدر رو بفروشی که اعدام بشه
+باشه خداحافظ
سریع رفتم پایین
@بچه ها بچه ها
هوپی:چیشده ؟!
@ا.ت ا.ت
جیمین:ا.ت چی ؟!,
@تعریف کردن تمامی ماجرا )
جین:خبب الان دقیقا چه غلطی بکنیم ؟!
یونگی:یه نفر حواسش باشه چقدر میخواد بفروشه کنجکاو شدم
همه😐
کوک:من نگاه میکنم
ا.ت اومد پایین که کوک رفت سمتش و باهم دیگه رو مبل نشستند ا.ت داشت یه چیزی رو حساب میکرد که بعد از ده دقیقه به سوجون پیام داد
+سوجوناا یک کیلو و دویست بهش بفروش که ضرر نکنیم
سوجون :اوکیه
بعد از چند دقیقه که کوک الکی داشت تو ماشین حساب عدد وارد میکرد رفت سمت یونگی و گفت
@هیونگ یک کیلو و دویست
+چیی؟!
@آه یونگی هیونگ یک کیلو و دویست اضافه وزن داره
یونگی:اوکیه داش
جین بعد از چند دقیقه غذا رو آورد سر میز و همه رفتند
تهیونگ:ا.ت تونستی آشتی شون بدی؟!
+کی و با کی؟!
ته:سوجون و دوست دخترش
+آها آره آره راضی شد بالاخره
جیمین:خوبه
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که در زده شد و کوک رفت در باز کرد
ویو کوک
رفتم در رو باز کردم که با یه دختر مواجه شدم منو کشید کنار و اومد داخل که ا.ت رو دید
#به به ا.ت خانم ...خوب کارت رو انجام میدی ؟!
+چی میگی؟!
#ادا آدم مظلوم ها رو در نیار خانم کیم ا.ت من که میدونم چقدر ذاتت خرابه اومدم انتقام اون آدم ها رو بگیرم تو عمارت من که افتادند و اون کامیونی که گرفتیش
+هه شوخیت گرفته ؟!
#نه خیلی هم جدی گفتم
+چجوری اونوقت!؟
#اینجوری
ویو کوک
اون دختره از پشتش اسلحه در آورد و گفت
#با کشتن یکی از آدم های اینجا یا شایدم خودت هه آخه اینجا نه تفنگی داری نه بادیگاردی نه سوجونی که بیاد و نجاتت بده
+احمق تو با من مشکل داری نه اینا
#بالاخره آدم ها تباه میشن ولی خوب روشی رو انتخاب کردی برای پوشاندن کار هات
+چ،چی؟!
#حالا میبینی
اون دختره اسلحه شو روی ...کشید و شلیک کرد که....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
پارت دهم
ویو ا.ت
نامجون:ا.ت چرا لباست عوض شده ؟!
شت ریدم که
+خبب امم میدونی چیه یه مشکل خاص فیزیکی داشتم برا همین
کوک:من گرفتم ولی چرا پیرهنت رو عوض کردی ؟!
+یااا خب لباس دوست دختر سوجون به پیراهنم نمیخورد مجبور شدم اینم عوض کنم
جین:آها
+من برم بالا لباس عوض کنم
رفتم بالا داشتم لباس. عوض میکردم یادم افتاد یه چی به سوجون نگفتم برا همین تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
ویو تهیونگ
داشتم میرفتم تو اتاق خودم که دیدم ا.ت داره حرف میزنه
+ببین سوجون من وقت ندارم خب اون نصف کوکائینی که از حمله امروز گرفتیم بفروش به جانگ هی
+چرا و اینا نداره بفروش بعد براش پاپوش درست کن بره زندان
+آره آره همون حالا بهت میگم چقدر رو بفروشی که اعدام بشه
+باشه خداحافظ
سریع رفتم پایین
@بچه ها بچه ها
هوپی:چیشده ؟!
@ا.ت ا.ت
جیمین:ا.ت چی ؟!,
@تعریف کردن تمامی ماجرا )
جین:خبب الان دقیقا چه غلطی بکنیم ؟!
یونگی:یه نفر حواسش باشه چقدر میخواد بفروشه کنجکاو شدم
همه😐
کوک:من نگاه میکنم
ا.ت اومد پایین که کوک رفت سمتش و باهم دیگه رو مبل نشستند ا.ت داشت یه چیزی رو حساب میکرد که بعد از ده دقیقه به سوجون پیام داد
+سوجوناا یک کیلو و دویست بهش بفروش که ضرر نکنیم
سوجون :اوکیه
بعد از چند دقیقه که کوک الکی داشت تو ماشین حساب عدد وارد میکرد رفت سمت یونگی و گفت
@هیونگ یک کیلو و دویست
+چیی؟!
@آه یونگی هیونگ یک کیلو و دویست اضافه وزن داره
یونگی:اوکیه داش
جین بعد از چند دقیقه غذا رو آورد سر میز و همه رفتند
تهیونگ:ا.ت تونستی آشتی شون بدی؟!
+کی و با کی؟!
ته:سوجون و دوست دخترش
+آها آره آره راضی شد بالاخره
جیمین:خوبه
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که در زده شد و کوک رفت در باز کرد
ویو کوک
رفتم در رو باز کردم که با یه دختر مواجه شدم منو کشید کنار و اومد داخل که ا.ت رو دید
#به به ا.ت خانم ...خوب کارت رو انجام میدی ؟!
+چی میگی؟!
#ادا آدم مظلوم ها رو در نیار خانم کیم ا.ت من که میدونم چقدر ذاتت خرابه اومدم انتقام اون آدم ها رو بگیرم تو عمارت من که افتادند و اون کامیونی که گرفتیش
+هه شوخیت گرفته ؟!
#نه خیلی هم جدی گفتم
+چجوری اونوقت!؟
#اینجوری
ویو کوک
اون دختره از پشتش اسلحه در آورد و گفت
#با کشتن یکی از آدم های اینجا یا شایدم خودت هه آخه اینجا نه تفنگی داری نه بادیگاردی نه سوجونی که بیاد و نجاتت بده
+احمق تو با من مشکل داری نه اینا
#بالاخره آدم ها تباه میشن ولی خوب روشی رو انتخاب کردی برای پوشاندن کار هات
+چ،چی؟!
#حالا میبینی
اون دختره اسلحه شو روی ...کشید و شلیک کرد که....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake
۳.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.