وقتی ازت متنفر بود...
وقتی ازت متنفر بود...
پارت یازدهم
ویو بورام
با اون حرفش کمی ترسیدم کمی چیه مثل سگ ترسیدم
+ب،ببین من ...میدونی اون فقط...
اومدم حرف بزنم که صدای جونگکوک مانع حرفم شد برگشتم که دیدم جونگکوک خیلی گنگ وایستاده دستاش تو جیبش بود و سرش پایین بود
@دستت رو بهش نزن عوضی
_به تو چه ربطی داره آخه من شوهرشم هرکاری دام بخواد باهاش میکنم
@خنده)جالب بود آفرین ...تو فقط رو برگه شوهرشی میدونی چیه اصلا بورام تو رو دوست نداره اون یکی دیگه رو دوست داره جناب کیم
_مثلا کی رو ؟!
@منو ...بورام من رو دوست داره
_تو دوست دختر داری
@ دوست دخترم بود دیگه نیست حالا هم گمشو برو
_اگر نرم ؟!
که جونگکوک دوید سمت تهیونگ و یقه شو گرفت و کوبیدش به درخت
سریع بلند شدم
+جونگکوک ،جونگکوک ولش کن خواهش میکنم ولش کن کوک ،کوک گفتم ولش کننن (آخرش رو با داد گفت )
کوک تهیونگ رو ول کرد و بعد از زدن یه تنه رفت
_حالا برا من آدم شدی ؟! یکی دیگه رو دوست داری ؟!
+تهیونگ من...
حرفم با سیلی از طرفش قطع شد
_از الان به بعد که با من ازدواج کردی حق نداری به مردای دیگه نگاه کنی بورام وگرنه خودم با دستای خودم خفت میکنم
فهمیدی؟!
+ا،اره
تهیونگ دستم رو گرفت و سمت ماشین رفت
پرش زمانی به وقتی که رسیدیم خونه
تهیونگ خودش از ماشین پیاده شد و رفت منم سریع پیاده شدم و در بستم و دویدم سمتش پشتش وایستادع بود و داشتم باهاش راه میرفتم
+الان خونه تنهاییم ؟!
_اره
+تو یه اتاق !!
_اره
+اما...
_خانواده هامون رو که میشناسی اتاق های دیگه رو خالی کردن تا خدا نخوابیم
+پوفف ...جین دیگه اینجا نمیاد. ؟!
_انقدر با اون صدای رو مخت رو مخ من راه نرو بچه جون
تهیونگ در خونه رو باز کرد
و رفتیم داخل
_کاری به کار من نداشته باش وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی در ضمن اینکه چه کسی میاد و میره بهت هیچ ربطی نداره ...آها فردا دوست دخترم میاد وقتی از شرکت برگشتم غذا حاظر باشه
+بنده کلفت جنابعالی نیستم در ضمن فردا باید برم بیمارستان خودت برا دوست دختر جونت غذا درست کن
تهیونگ برگشت سمت من و انگشت اشاره خودش رو به صورت تهدید وارانه جلو صورتم گرفت
_بفهم چی به زبونت میاری و اینکه قبل از اینکه حرف بزنی به عواقبش فکر کن
...+
بقیه تو کامنت
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
پارت یازدهم
ویو بورام
با اون حرفش کمی ترسیدم کمی چیه مثل سگ ترسیدم
+ب،ببین من ...میدونی اون فقط...
اومدم حرف بزنم که صدای جونگکوک مانع حرفم شد برگشتم که دیدم جونگکوک خیلی گنگ وایستاده دستاش تو جیبش بود و سرش پایین بود
@دستت رو بهش نزن عوضی
_به تو چه ربطی داره آخه من شوهرشم هرکاری دام بخواد باهاش میکنم
@خنده)جالب بود آفرین ...تو فقط رو برگه شوهرشی میدونی چیه اصلا بورام تو رو دوست نداره اون یکی دیگه رو دوست داره جناب کیم
_مثلا کی رو ؟!
@منو ...بورام من رو دوست داره
_تو دوست دختر داری
@ دوست دخترم بود دیگه نیست حالا هم گمشو برو
_اگر نرم ؟!
که جونگکوک دوید سمت تهیونگ و یقه شو گرفت و کوبیدش به درخت
سریع بلند شدم
+جونگکوک ،جونگکوک ولش کن خواهش میکنم ولش کن کوک ،کوک گفتم ولش کننن (آخرش رو با داد گفت )
کوک تهیونگ رو ول کرد و بعد از زدن یه تنه رفت
_حالا برا من آدم شدی ؟! یکی دیگه رو دوست داری ؟!
+تهیونگ من...
حرفم با سیلی از طرفش قطع شد
_از الان به بعد که با من ازدواج کردی حق نداری به مردای دیگه نگاه کنی بورام وگرنه خودم با دستای خودم خفت میکنم
فهمیدی؟!
+ا،اره
تهیونگ دستم رو گرفت و سمت ماشین رفت
پرش زمانی به وقتی که رسیدیم خونه
تهیونگ خودش از ماشین پیاده شد و رفت منم سریع پیاده شدم و در بستم و دویدم سمتش پشتش وایستادع بود و داشتم باهاش راه میرفتم
+الان خونه تنهاییم ؟!
_اره
+تو یه اتاق !!
_اره
+اما...
_خانواده هامون رو که میشناسی اتاق های دیگه رو خالی کردن تا خدا نخوابیم
+پوفف ...جین دیگه اینجا نمیاد. ؟!
_انقدر با اون صدای رو مخت رو مخ من راه نرو بچه جون
تهیونگ در خونه رو باز کرد
و رفتیم داخل
_کاری به کار من نداشته باش وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی در ضمن اینکه چه کسی میاد و میره بهت هیچ ربطی نداره ...آها فردا دوست دخترم میاد وقتی از شرکت برگشتم غذا حاظر باشه
+بنده کلفت جنابعالی نیستم در ضمن فردا باید برم بیمارستان خودت برا دوست دختر جونت غذا درست کن
تهیونگ برگشت سمت من و انگشت اشاره خودش رو به صورت تهدید وارانه جلو صورتم گرفت
_بفهم چی به زبونت میاری و اینکه قبل از اینکه حرف بزنی به عواقبش فکر کن
...+
بقیه تو کامنت
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG#fake
۵.۴k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.