که یهو با تکون های شدیدی که بهم وارد شد

که یهو با تکون های شدیدی که بهم وارد شد

یهو چشمامو عین چی باز کردم دیدن یه

خانومی که سگ اخلاقی از سرو صورتش

میبارید داره تکونم میده،وااا چرا اینجوری میکنه

*هوی خانومه،پاشو ببینم مگه خونه خالست

که اینجوری گرفتی کپیدی پاشو ،پاشو تنت

رو جمع کن ببینم،انگار جسدی چیزی هستی

اینجوری گرفتی خوابیدی اص ....

که با حرف من چشماشو باز کرد و داد به من

_شما همینجوری با بیمار هاتون رفتار

میکنید؟مشکلی نیست مشخص میشه اینحا

خونه ی خاله ی کیه ثانیا جسد هم هفت

پشت جدته گفتم محض اطلاع

و کیفمو که بغلم بود رو برداشتم و محکم به

سمت دفتر مدیریت رفتم و با تق تق درو

زدم و اجازه ورود خواستم و .....
دیدگاه ها (۰)

و وراد اتاق شدم،رفتم نشستم روی صندلی هایی که کنار هم چیدا شد...

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :2مشغول خوندن بودم که...

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذابپارت : 38ا.ت : ها چی ...

☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑استاد سرد اما جذابپارت :37که یهو با میس...

خون آشام عزیز (86)

آرامش در برزخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط