the building infogyg پارت56
#the_building_infogyg #پارت56
سوک
وارد عمارت شدیم همه جور مدل
ماشینی بودش شت بابا اینا بچه
پولدارن که من خبر ندارم خندیدم
جیهوپ:خوب دارم بهت هشدار میدم
اینجا چیزی بدون اینکه به من بگی
نمیخوری خوب؟
من:0_0مگه بچه دوسالم
جیهوپ:ای خدا چرا عادت دارین همش
سؤال بپرسین گوش کن دیگه
من:خاب باشه نمیخورم
جیهوپ:آفرین دختر حرف گوش کن من:ولی اگه تو نبودی چی؟!
جیهوپ:نگران نباش جزء زمان تبریک
وخوش آمد گویی که همراه چان باید
باشیم.کنارتم ولی آچا هم ماهر شده از
بس چان ویوکی بهش هشدار دادن اون
باشع حله
من:اوکی شدم کاملا فهمیدم
وارد سالن شدیم تف بابا اینقدر بزرگه
یعنی سالن اصلی شت
من:تاحالا اینجا سرکشی نکرده بودم
چه بزرگه
جیهوپ:آره اینجا مخصوصه مهمونی
هاشونه
من:اوکییبیی
به سمت دخترا رفتیم خوشم.میاد هممون به فکر فرار بودیم
لباسامون.اینطوری انتخاب کردیم
می.هی:ااا باباسوکی چقدر خوشگل
شدی تو نامردیه
من:دیگه باید یه کاری میکردم دیگه
می.یونگ:میگم همسرم چطورم.
من:نایس بیست
رکسانا:من اومدم ببخشید دیر شدش
خوب کیفامونو کجا بزاریم
من:بزارین آچا بیاد از اون بپرسیم
رکسانا:آره راست میگه کوشش پس
تهیونگ:یه نگاه به بالایی راه پله ها
بکنی میبینیش
می.هی:جناب تهیونگ یاد ندادن بهت فال گوش واینستی
بک:نگفتن بین جروبحث دونفر خودتو
قاطی نکن می.هی
من:نکه الان شمام کنار وایستادی
جیهوپ:خوب با ذکر صلوات تموم کنین
دعواتونو
به آچا نگاه کردم لعنتی خیلی خوشگل
شده بود
***///**///***///***
جیهوپ
داشتم بهش نگاه میکردم اینا
من:چرااینقدرزبونشون بلندشده همیشه
همینطوری بودن یااپشن جدیدشونه
چان:پوف نه بابا این دختره که اصلا
نمیترسه توروم وایمسته
من:واه چان دقت کردی اولین دختریه که توروت وایستاده بااینکه میدونه
ممکنه بکشیش یا حتی خونشو بخوری
بک:این دختر کیوت ومظلومشونم
خیلی شیطونه
یونگ:از آن نترس که های هوی دارد
ازآن بترس که سر به تویی دارد
تهیونگ:به به شاعر یونگ معرفی میکنم
یونگ:بشین بینم بابا
سوک
وارد عمارت شدیم همه جور مدل
ماشینی بودش شت بابا اینا بچه
پولدارن که من خبر ندارم خندیدم
جیهوپ:خوب دارم بهت هشدار میدم
اینجا چیزی بدون اینکه به من بگی
نمیخوری خوب؟
من:0_0مگه بچه دوسالم
جیهوپ:ای خدا چرا عادت دارین همش
سؤال بپرسین گوش کن دیگه
من:خاب باشه نمیخورم
جیهوپ:آفرین دختر حرف گوش کن من:ولی اگه تو نبودی چی؟!
جیهوپ:نگران نباش جزء زمان تبریک
وخوش آمد گویی که همراه چان باید
باشیم.کنارتم ولی آچا هم ماهر شده از
بس چان ویوکی بهش هشدار دادن اون
باشع حله
من:اوکی شدم کاملا فهمیدم
وارد سالن شدیم تف بابا اینقدر بزرگه
یعنی سالن اصلی شت
من:تاحالا اینجا سرکشی نکرده بودم
چه بزرگه
جیهوپ:آره اینجا مخصوصه مهمونی
هاشونه
من:اوکییبیی
به سمت دخترا رفتیم خوشم.میاد هممون به فکر فرار بودیم
لباسامون.اینطوری انتخاب کردیم
می.هی:ااا باباسوکی چقدر خوشگل
شدی تو نامردیه
من:دیگه باید یه کاری میکردم دیگه
می.یونگ:میگم همسرم چطورم.
من:نایس بیست
رکسانا:من اومدم ببخشید دیر شدش
خوب کیفامونو کجا بزاریم
من:بزارین آچا بیاد از اون بپرسیم
رکسانا:آره راست میگه کوشش پس
تهیونگ:یه نگاه به بالایی راه پله ها
بکنی میبینیش
می.هی:جناب تهیونگ یاد ندادن بهت فال گوش واینستی
بک:نگفتن بین جروبحث دونفر خودتو
قاطی نکن می.هی
من:نکه الان شمام کنار وایستادی
جیهوپ:خوب با ذکر صلوات تموم کنین
دعواتونو
به آچا نگاه کردم لعنتی خیلی خوشگل
شده بود
***///**///***///***
جیهوپ
داشتم بهش نگاه میکردم اینا
من:چرااینقدرزبونشون بلندشده همیشه
همینطوری بودن یااپشن جدیدشونه
چان:پوف نه بابا این دختره که اصلا
نمیترسه توروم وایمسته
من:واه چان دقت کردی اولین دختریه که توروت وایستاده بااینکه میدونه
ممکنه بکشیش یا حتی خونشو بخوری
بک:این دختر کیوت ومظلومشونم
خیلی شیطونه
یونگ:از آن نترس که های هوی دارد
ازآن بترس که سر به تویی دارد
تهیونگ:به به شاعر یونگ معرفی میکنم
یونگ:بشین بینم بابا
۶.۰k
۰۳ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.