love or friend
love or friend
part20
مامانم اومد
م: سلام خوش اومدین بفرمایید داخل
ا/ت: مامان تهیونگ اینجا چیکار میکنه
م: خب توراه دیدمش گفتم بیاد کمکم
بین این همه ادم تهیونگ
ا/ت: گووان بیا بشین الان سشوار حوله رو برات میارم
گووان: مرسی
تهیونگ
ا/ت و مامانش رفتن منو گووان بودیم
تهیونگ: مثل اینکه بارون میومد
گووان: اره بزار برات توضیح بدم
تهیونگ: چیو میخوای توضیح بدی همه چیزو دیدم
ا/ت و مامانش اومدن
ا/ت: بیا
گووان: مرسی خودت هم برو لباستو عوض کن ممکنه سرما بخوری
ا/ت: الان میرم
م: ا/ت صبر کن
ا/ت: بله مامان
م: چرا رژ لبت پخش شده باز کیو بوسیدی؟
ا/ت: مامان باز من که کسو نبوسیدم اول خوردم زمین بعد بارون اومد
م: همیشه بهم میگی خوردم زمین این چه زمینیه که برای تو صاف نیست نکنه خودتو اهمم باهم قرار میزارید
ا/ت: نه مامان گووان فقط دوستمه
م: من که عزیزم مشکلی با قرار شما دوتا ندارم
ا/ت: مامان گفتم که فقط دوستمه
م: باشه منم باور کردم
ا/ت
نگاه به تهیونگ کردم فقط داشت نگاه میکرد
گووان: ا/ت مرسی دیگه باید برم بارون هم تموم شده
ا/ت: باشه
گووان رفت منم رفتم دنبالش که باهاش خدافظی کنم
ا/ت: مراقب خودت باش خدافظ
گووان: فردا میبینمت خدافظ
گووان رفت یکی دستمو گرفت بردم پشت یه دیوار
تهیونگ: ا/ت
(بیشتر از یه کامنت نزارید تروخدااا هرکی بیشتر گذاشت کامنتاشو حذف میکنم)
#فیک
#سناریو
part20
مامانم اومد
م: سلام خوش اومدین بفرمایید داخل
ا/ت: مامان تهیونگ اینجا چیکار میکنه
م: خب توراه دیدمش گفتم بیاد کمکم
بین این همه ادم تهیونگ
ا/ت: گووان بیا بشین الان سشوار حوله رو برات میارم
گووان: مرسی
تهیونگ
ا/ت و مامانش رفتن منو گووان بودیم
تهیونگ: مثل اینکه بارون میومد
گووان: اره بزار برات توضیح بدم
تهیونگ: چیو میخوای توضیح بدی همه چیزو دیدم
ا/ت و مامانش اومدن
ا/ت: بیا
گووان: مرسی خودت هم برو لباستو عوض کن ممکنه سرما بخوری
ا/ت: الان میرم
م: ا/ت صبر کن
ا/ت: بله مامان
م: چرا رژ لبت پخش شده باز کیو بوسیدی؟
ا/ت: مامان باز من که کسو نبوسیدم اول خوردم زمین بعد بارون اومد
م: همیشه بهم میگی خوردم زمین این چه زمینیه که برای تو صاف نیست نکنه خودتو اهمم باهم قرار میزارید
ا/ت: نه مامان گووان فقط دوستمه
م: من که عزیزم مشکلی با قرار شما دوتا ندارم
ا/ت: مامان گفتم که فقط دوستمه
م: باشه منم باور کردم
ا/ت
نگاه به تهیونگ کردم فقط داشت نگاه میکرد
گووان: ا/ت مرسی دیگه باید برم بارون هم تموم شده
ا/ت: باشه
گووان رفت منم رفتم دنبالش که باهاش خدافظی کنم
ا/ت: مراقب خودت باش خدافظ
گووان: فردا میبینمت خدافظ
گووان رفت یکی دستمو گرفت بردم پشت یه دیوار
تهیونگ: ا/ت
(بیشتر از یه کامنت نزارید تروخدااا هرکی بیشتر گذاشت کامنتاشو حذف میکنم)
#فیک
#سناریو
۴۴.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.