My Pretty dady

My Pretty dady
Part 10
کوک: پاشو بریم لباس بپوشیم میخوام نی نیمو ببرم دور دور
ا/ت: این الان حتی یک موجودم نیستش
کوک: حالا هرچی..از من و توعه دیگه
ا/ت: :)..باشه بریم*.. من شیر توت فرنگی میخوام
کوک: حله!.. بریم :)
*هشت ماه بعد*
ا/ت: تمام این مدت یعتی یک دقیقه نشده که کوک منو ول کنه همش با بچمون درواقع پسرمون حرف می‌زد و همش چیز میز بهم می‌خورند تا مراقب من و جونگ یول باشه*..
کوک: عزیزم تو مواظب باش که از پله ها نیوفتی
ا/ت: میترسم
کوک: از پاهاش گرفتم و بلندش کردم خیلی سنگین شدع بود* بفرما..چند کیلویی؟
ا/ت: موقعی که ازدواج کردیم48 بودم
و وقتی تازگیا حامله شدم 54 شدم و الان هم70 ام
کوک: شتت
ا/ت: چیه؟
کوک: هیچی هیچی
* تو ماشین*
ا/ت: کوک من میترسم
کوک: از چی؟.. مگه نمیخوای سزارین بکنی؟
ا/ت: چرا ولی.دلشوره و دلهره دارم
کوک: مگه من مردم بزارم اتفاقی واستون بیوفته دستشو گرفتم*
ات: اوکی
کوک: ( ا/ت رو بستری کردن و واسه عمل آماده اش کردن و من براش دست تکون دادن تا یکم آروم باشه و نترسه که اونم دست تکون دادم و براش اومی و فرستادم و همینطور بوس پروازی تا بخندونمش که خندش گرفت) میبینمت جئون ا/ت.. ببینم چه میکنی
دیدگاه ها (۲۱)

عزیزمو زیاد کنید!

به ۱۰۰۰ برسونیدش

My Pretty dady Part 9ا/ت: رفتم و یکی از شیرموزاش رو برداشتم*...

My Pretty dadyPart 8* بیمارستان *دکتر: به ایشون شک بدی وارد ...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط