My Pretty dady

My Pretty dady
Part 8
* بیمارستان *
دکتر: به ایشون شک بدی وارد شده حتی میتونه بیماریش ( منظور همون فوبیاس) اود پیدا کنه و شدید تر از قبل باشع ما با ایشون قبلت کار کرده بودیم و از صدرصد به زحمت به 80 درصد رسونده بودیم و الان بستگی به شما دارع که بخواید بیماریش اود کنه یا کم بشع ( نفس عمیق) اینم دارو هاشون میتونید ببینیدش
کوک: مرسی ( داشتیم به سمت اتاق میرفتیم که صدای ا/ت بلند شد و جیغ کشید که درو نبندین) ( به پرستارا که میخواستن برن گفت)
کوک: ما داریم میایم..در رو ببندیم؟
ا/ت: آآ..آره
کوک: متاسفم..نمیخواستم اینطوری بشع
ا/ت: عیبی نداره.. تقصیر خودمه که قرصام رو نخورده بودم
لیا:منو میبخشی؟
ا/ت: معلومه :)
هیونجین: ما شما رو تنها میزاریم ( دست لیا رو گرفتم و رفتیم بیرون)
کوک: ببخشید خیلی ترسیدی..گفتم راحت تر حرف بزنید که ریدم
ا/ت : عیبی نداره اتفاقه دیگه
دیدگاه ها (۱)

My Pretty dady Part 9ا/ت: رفتم و یکی از شیرموزاش رو برداشتم*...

My Pretty dady Part 10کوک: پاشو بریم لباس بپوشیم میخوام نی ن...

My Pretty dady Part 7راویمن خیلی حالم بد بود پس دارو رو خورد...

My Pretty dady Part 6کوک: ا/تت..یک دقیقه بیا انباری ( تصمیم ...

پارت ۹۷ فیک ازدواج مافیایی

خون‌آشام جذاب من(P:3)

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط